رازهای بزرگسالی

شبه و مزه‌ی خمیر دندون هنوز تو دهنمه. نشستم و کمی چیدمان کتاب ها رو تغییر دادم و و به این فکر افتادم که‌ بیام اینجا.

این روزها به این نتیجه رسیدم که ممکنه بالاخره به هر دری بزنم و به آرزوهام برسم‌، اما در انتها ببینم ازشون لذت نمیبرم. یعنی احساس می کنم آینده به حال وصل است و برای لذت بردن از داشته های آینده لزوما باید همین الان هم از چیزهایی که دارم لذت ببرم. لذت بردن برای لذت بردن و این که با همه چیز و هم کس چه خوب چه افتضاح، باملاحظه باشم.

دومین چیز اینه که هر دوره ای چیزهای خودش را دارد و ممکن است در این دوره نیروی جوانی باشد اما پول  نباشد و در دوره‌ی بعدی پول باشد اما نیروی جوانی نباشد. و من باید ضمن شل کردن در برابر این حقیقت، حقیقت جمع نشدن همه ی قدرت ها در یک زمان کوتاه کنار هم(؟)، برای این تلاش کنم که در دوره‌ی بعدی به وضعیت پول نباشد نیروی جوانی هم نباشد بر نخورم.

سومین چیز (نمی دانم چرا همیشه میخواهیم همه موارد را به سه پنج یا ده مورد برسانیم) این است که هر دوره ای شاید همه چیز را نداشته باشد اما قطعا نیازهای مخصوص خودش را دارد. مثلا نیاز به دیده شدن در سال های بالاتر کم رنگ می شود و شاید به عنوان مثال اختصاصی برای من، همین قدر لباسی که الان در بیست و سه سالگی دارم برای پنجاه سالگی هم کافی باشد‌ بنابراین تلاش های الان من در مورد قدرت بالا لباس زیاد و خوب داشتن در پنجاه سالگی بیهوده باشد. یادم باشد میخواهم زندگی کنم.


۱ ۵
آسـوکـآ آآ
۲۵ آبان ۱۷:۰۵
ع اولین نداشت چرا.

پاسخ :

اولین همون نتیجه اوله:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان