بی اعتمادی ف))))

فکز میکنم وبلاگ جاییه که  آدما بدون هیچ ترسی میتونن حرف بزنن و سبک شن و با ثبت کردن یا شنیده شدن احساس بهتری پیدا کنند

بدون اینکه لزوما هویتشون مشخص بشه

احساس میکنم من این شجاعتو ندارم و از مسائل اصلی‌تر زندگیم حرفی نمیزنم

بی اعتمادم و بسیار به‌جاست.

۰ ۰

159th

یکی از استادی ترم پیش که نمره‌ی کمتری بهم داده بود و قول داده بود این ترم سر درس دیگری که با او برمیدارم جبران کند!!! کعلوم نیس یادش مانده یا نه


من تنبلم اینروزرا نرفتم ببینمش خواستم براش ایمیل کنم که مونده بودم چی بنویسم

نوشتم یادتونه رو دیوار اتاقتون در موردش یادداشت گذاشتین؟؟؟

الان که دارم فکر میکنم انشای خیلی داغونی داشت ولی جدا اگه بدون تغییر نمره‌هارو تایید بزنه تا کل این چهار سال احساس «نرفتم دنبال حقم» پیدا میکنم.

نزدیک یه نمره معدلم بهتر شده چندتا از درسارو چون نفر اول هستم و کامل نیس امکانشس هست بره رو نمودار اونطوریوضع همه خوبتر میشه

خدایا به امید تو

چه نمره های بدی که هیچ تاثیری نزاشتن

 و چه نمره هلی خوبی که هیچ تاثیری.‌..

بهمون تاثیرای خوب بده

۰ ۰

158th

اوضا بر وفق مراد باشه یا نباشه نشستم عکس غذاهای فست‌فودا و رستورانای شهرو نگاه میکنم تصورشونم منو سیر میکنه!

۰ ۰

157th

قبل از گذاشتن پروفایل فوتوی دعا و سلام مطمین شید دوستی منتظر پیام و خبر گرفتن شما نباشه

۰ ۰

ف و روز متفاوت

موقع سحر لقمه نون تو دهنم بود و لیوان آب تو دستم که اذان گفتن

یهو بغض کردم!  انگار دست برداشتن از کل این دنیا بود


صبح کله صبح منو بردن پیش ز که از آنجا با او برم دانشگاه

 ما هم یه کم گپ زدیم و بعد تا یازده خوابیدیم بعدم او یه فیلم از فلشش گذاشت بعد من یه فیلم از تبلتم و اوقات به سر شد


غروب برگشتم خونه لباسامو در آوردم سریع رفتم تو نت. هر دو تا از نمره ها رو زده بودن یعنی دو تای آخر خداروشکر معدلم این ترم بهتر شد  بعد تو گروه تل معلوم شد یکی از دوستام افتاده خیلی بد شد که وقتی نمرمو پرسیدن بهشون گفتم! بدجور بهم حمله کردن!!:d


شب گیلاسای باغو خوردیم منکه دیگه هیچ گیلاسیو امسال باز نمیکنم در عوض خوب میجوم که اگه کرمم داشت....

۰ ۰

155tg

اگه دست خودم بود  حتما میرفتم حرم تا نصفه شب برنمیگشتم

ی کم مردمو نگاه میکردم، ی کم دعا میخوندم بقیشو به ضریح نگاه میکردم

۰ ۰

154th

من شاید فقط یکبار با الف روبوسی کردم! همون موقع  که داشت میرفت سربازی

خواستم بگم خیلی ظلمه به اونایی که سرباز خونه‌شون برنمیگرده هیچوقت ِ هیچوقت!

انا لله و انا الیه راجعون

۰ ۰

153th

چندمین روز ِ در خانه بودن..

هم جایی نیست که بروم همم اگر بود حالش نیست که بروم

همش در خانه و حوصلم سر رفته و...

شب است و نشستم و  به زندگی آدمای مختلف تو اینستا نگاه میکنم

میگویم مردم چه خوشحال و بابرنامه و بادوست هستند!

بعد میگویم دروغ است

و بعد میگویم هر جور دوست داری فکر کن

من تنها کاری که اینروزها میتوانم داشته باشم خرج کردنه! کلی خرید که چندماهی عقب افتادن و مامان بابا باید متوجه بشن. کلاسی هنری چیزی و شهریه کلاس زبان که دیگه بیشترین رقمشو تو این چند سال اعلام کرده و خب جهنمش!

زبان چیزیه که باید یه سره بشه! این تابستون! و من میخوام برم کلاس زبان دستمو بزارم رو شونه استاد و بگم زبان چیزیه که باید یه سره بشه این تابستون!

دلم میخواد کمی شادتر و مهم‌تر اینکه پر انرژی تر باشم

۰ ۰

152th

یه روز آهنگ هندی

یه روز داریوش هم نه

۰ ۰

151th

شک را میپذیریم که آن را از خود دور کنیم

نادر ابراهیمی

۰ ۰
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان