حال ِ دوران

روی نمودار سینوسی ِحال و حوصله‌ام، موج سواری میکنم تا جایی که دستور تهیه‌ی خامه‌ی کیک و درست کردن نوک خروس با مقوا رو سرچ کردم و بعد بممممم! رسیدم به پایین ترین نقطه نمودار. حالا هم پایینم. ویوالدی گوش میدم.‌ با صدای بلند. و بالاجبار همه‌ی چیزا میپره از سرم و من رو نت های موسیقی سر می‌خورم. شب و روز نوارو برعکس میکنم و باز صدای منه که میگه کاملا از کسی توقعی نیست و من از اول همین بودم. همین یک نفر. و خب سعی میکنم صبر کنم تا آروم شم. و تا اطلاع ثانوی آفتابی نشم. صبر دیگران هم باید حدی داشته باشه. بالاخره باید عادت کنم به رتبه‌های معمولی! من اولویت اول آدم‌های عزیز زندگیم نیستم ولی مسئله‌ای هم نیست


کامنت‌های پست قبل رو خوندم بعضیارو چندبار خوندم سعی می‌کنم ازشون استفاده کنم. مخصوصا کتابا. یا هر چی که عملی‌تر بود.

۰

واقعا نمیفهمین یا دارین منو می‌ترسونین؟

فیلم بازی کردن و غیرمستقیم چیزی رو خواستن از دور اعمال روزانه‌م اومده بیرون. قبح‌ش برام زیاد شده و دیگه نمیرم سمتش! مستقیم صحبت کردن هم از اول تو برنامه‌م نبود! فقط یه مدت اومد فایده‌ای نداشت. میمونه همین که من چیزی نگم هر کسی از روی هوش و درک خودش منظورمو بفهمه!

۰

تحت بلوغ

دیگه برام اهمیتی نداره بزرگ شدن.. رفتارای بزرگونه و بالغ داشتن رفته تو ما تحت اولویت های امروزه.

غیرممکن؟

حالا چیزی دیگه‌ای که منو به فکر فرو برده وضع بد غذا خوردنم و از طرف دیگه سر جا موندن همه‌ی اضافه وزناست!  فکر کنم این  اخرین سایز منه. از این کوچیک تر نمیشم. ._.

جای امید

همه چیز تا زمانی که من بلدم بلند شم قابل امیدواریه.

641th

کماکان تجویز من بیرون نیومدن از غاره.

نبودن بقیه بودن خودم.

تنهایی به این معنا‌ که جدیدا در مقابل چیزهایی که از نظرم میگذره یک واحد مستقل رو تشکیل میدم. احساس میکنم درصد بیشتری از من باهام همراهه. این که حس می‌کنم کافی هستم برای خودم. چون خودم خیلی با خودم هم نظر شده. عجیب نیست؟

سوال

اگر کسب و کار شخصی و سلیقه‌ای ِ خودتونو راه بندازید، خانواده و نزدیکان از لحاظ معنوی یا مالی حمایت میکنند؟
۳
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان