876فا

وقتی حالم بده فیلم های کره ای مثل یانگوم حالمو خوب میکنه. و بهم آرامش میده. آدم ها دور از همه چیز هستن و همه چی طبیعی و در آرامش و سکوته و فقط چیزهای ضروری برای خوشبختی حضور داره. یه برنامه آشپزی میدیدم که هیچ کس توش حرف نمیزد هیچ زیرنویس و توضیحی هم نداشت. حتی نمیفهمیدم چی میپزه ولی فوق العاده بود.

*خدایا خسته شدم. خسته شدم از پایان نامه. ازت کمک میخوام.

۰ ۲

فارغ

نمیدونم چه جوری فکرهای توی ذهنمو در مورد خبرخودکشی کسی که در دانشگاه میدیدم مرتب کنم. این خبر درست مثل یه نقطه زن جنگی تنها دلخوشی دانشگاه منو نشونه گرفت. دانشگاهی که بعد از یک سال و چهار ماه دوری و ترس و ناامیدی درست همین حالا میخواستم دوباره شروع کنم.

 

بابت از دست دادن فرصت آشنایی با آدم های درست و حسابی اطرافم آن هم به این ارزانی هر بار به خودم بدهکارتر شدم.

وقتی فکر میکنم شاید کمک کسی میتوانست او را منصرف کند حسرت میخورم.

گاهی هم فکر میکنم کاش آن نجات دهنده من بودم و اگر مثل چند تا از بچه ها که او را در دانشگاه دیدند و متوجه جدیت موضوع نشدن من هم او را میدیدم چه میشد.. 

این خبر انقدر ثقیل است که گاهی منکر موضوع میشوم و در خیالاتم تصور میکنم اتفاق نیافتده.

برنامه زبان خواندن و کتاب خواندنم قطع شد و همین طور همه ی چیزهایی که میخواستم انلاین سفارش بدم  و حالم را شبیه بقیه کنم فرسنگ ها از حسم دور شد. حتی مهلت ارسال گزارشم به بنیاد نخبگان هم رو به اتمام است.

دوستش چه میشود؟ من او را به واسطه ی دوستش میشناسم. حالا حال او چه قدر بد است؟ و ایا میتوانم کنارش باشم؟ چرا همین الان به او پیام نمیدهم. گاهی فکرم جاهای پرتی میرود مثل اینکه نکند منش خود او هم در خودکشی دوستش تاثیر داشته؟ چون تا قبل از یک سال گذشته شبیه افسرده ها بود.

واقعا علت خودکشیش به بیکاری و نبود حقوق برای دانشجویان دکترا و پست داک ربط داشت؟ چون بچه ها اکثرا این موضوع رو گفتند. چیزی که همه میفهمیمش و حالمون رو برای ادامه تحصیل بد میکنه.

من با این پایان نامه ای که مانده چه کنم؟

پایان نامه را بدهم که چه بشود؟

نکند ناخودآگاه میخواهم پایان نامه را انجام بدهم که به جایی که او رسیده برسم؟

اگر از این به بعد اتفاق مشابهی برای دوستان نزدیک ترم و یا خصوصا انهایی که حس میکنم افسردگی دارند بیفتد چه؟ 

نگرانم. این بار هم برای خودم و هم برای بقیه.

 

بیوی تلگرام او واقعا زیباست:

فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب، آسوده ز باد و خاک و از آتش و آب

 

پ.ن. : 

موضوع دیگه ای که در این اتفاق اذیتم میکنه اینه:

مهسا میگفت حس میکنه کسی که به اینجا رسیده برگردوندنش خیلی سخته. من در یک سال اخیر مطالعات زیادی در مورد مشکلات روحی شایع مثل اضطراب و افسردگی داشتم و خیلی دقت میکردم به خودم و مطالب و روش زندگی. (چون نیاز داشتم و اوضاع خوب نبود) چیزی که منو به فکر میبره اینه که آیا تلاش فرد به پایان دادن زندگیش میتونست اجتناب پذیر باشه؟ مثلا اگه دارو میخورد مشاوره میرفت میگذاشتند هم اتاقیش کنارش میبود حتی چیزهای ساده مثلا نور بیشتری میرسید بهش ویتامین بیشتری مصرف میکرد بیشتر تو اجتماع و شلوغی میموند و به آن گروه طبیعت گردی که از دوستانش سراغ میگرفت راهی میشد... آیا میشد دیگه به خودکشی فکر نکنه و اقدامی نکنه؟

پ.ن. :

افرادی که در دانشگاه به نوعی موضوع را اطلاع رسانی کردند و جریان ساز بودند بعدش با یه مسئولیت اجتماعی مواجه شدن: آیا صحبت کردن ما از خودکشی باعث افزایش حس ناامیدی و خودکشی در بقیه شد؟

من  این جا را وبلاگ شخصی و یه جور تخلیه گاه میبینم. قصدم کمتر اطلاع رسانی و بیشتر صحبت کردن از خودم و شاید گرفتن چندتا نظر غریبه و بی طرف هست.

۱ ۲

871فا

بدون سانسور بگم. هنوز هم هر موقع با والدین میرم فروشگاه زنجیره ای منتظرم اخرش بگن برو برای خودت یه چیپس بردار.

قسمت اول سریال فرندز اونجایی که ریچل عروسیشو به هم زده و از خونواده قهر کرده و از طرفی برای بهتر کردن حالش با پول باباش بوت های قشنگی میخره! اونجایی که دوستاش ازش میخوان همه ی کارت های اعتباریش رو از بین ببره و وقتی ریچل این کار رو میکنه مونیکا بغلش میکنه و این ها رو میگه:

 welcome to the real world it s.u.c.k.s but you're gonna l.o.v.e it

۱ ۲

868فا همانا!

صفحات فروش آنلاین صبر میکنند ببینن من کی حال ندارم و یا کی روابط حسنه ای با والدینم ندارم و درست همون موقع بهترین جنسهاشونو میارن و حتی چیزهای خوب قبلی رو شارژ میکنند. مسلمانان کجایید؟

۱ ۲

عادت فرانسوی و آش و کاسه

حالا من در نتیجه ی تغییر عادت های بد به خوب یه مثال از خودم میگم:

من روزانه مدتی رو آهنگ فرانسوی گوش میدم. یه چندتا کلمه ساده هم میفهمم اما در کل و اصل که هیچی.

خواستم این عادت وقتمو نگیره و به جاش بهم حس ارزشمندی بده بنابراین شروع کردم همون ساعت روز با اپلیکیشن زبان فرانسه یادگرفتن. آهنگ هارو گوش میدم ولی انگار که دست خودم نباشه یه کم که گوش میدم دوست دارم اپ آموزشی رو باز کنم و خودمم یه روزی مثل اون خواننده ها حرف بزنم و بخونم!

به نظرم این یکی از تغییر های عادتی موفق و اصولی من بود.

این قضیه خوبه اما زبان فرانسه جزو اولویت های مهم من نیست. حالا زیاد مهم نیست. برام ایمیل اومده که کلا تو هفته 34 دقیقه مطالعه فرانسه داشتم. 34 دقیقه برای کسی که کارهای دیگه شم به موقع انجام بده زیاد نیست.

 

ساعت خوابم این ماه هم کنترل نشد و باز ماییم و همون آش و کاسه.

۰ ۲

تست مامان

اگه بخواهید یه پیج انلاین با درآمد داشته باشید فکر میکند در چه زمینه ای علاقه وافر دارید؟

سوال دوم فکر میکنید در چه زمینه ای بیشتر توانایی دارید؟

 

جوابهای من:

1- بلاگری و فشن

2- آموزش زیست‌شناسی

 

سوال سوم: آیا جواب دو سوال قبل شما فرق دارد؟

اگر بله سوال چهارم: آیا خودتان میخواستید فرق داشته باشد یا این تفاوت دست شما نبود؟

۰ ۱

قورمه به جای قیمه

یک عادتی که پیدا کردم اینه که شب‌های امتحان جزوه می‌نویسم چون نوشتن رو از خوندن بیشتر دوست دارم و چون دلم میخواد از درس، نوشته هم داشته باشم. حالا یه صفحه مینویسم و به عنوان جایزه بیت آخر صفحه تقویم رو میخونم! دلم میخواد یه بیت پیدا کنم که استوری‌ش کنم ولی همشون زیادی سوز دارن و عاشقانه‌اند و من بیشتر فضاهای دیگه رو دوست دارم.

اما امروز جایزه‌های نفیس‌ دیگه‌ای هم داشتیم. مثلا اگه نوشتن همش تموم بشه فردا برای خودم دو تکه پیتزا و مرغ اسپایسی بخرم! اما آخر شب شد و باید بگم فردا رو با قورمه‌سبزی سلف سر خواهم کرد. این را هم بگویم بعد چند روز مقاومت بالاخره بیسکوییتی که برای برادرزاده ام خریده بودم را از کوله ام برداشتم و با ولع تمام خوردم و حالا مانده است بیسکوییتی که برای خواهرزاده ام خریدم. پایان اضطراب‌های غذایی‌.

۰ ۳

813th

اگر عشق در بدن به صورت یک ماده شیمیایی اثر خودشو بزاره، احتمالا من باید قرص مکملش رو مصرف کنم.

۳ ۵

میز من شبیه خودمه!

روی میزم چهارتا لیوان شیشه ای هست که فقط توی یکیشون آبه و بقیه خالین . جامدادی خرسی سوم دبستانم هم هست همان که چند سال بعد دوستان راهنماییم گفتند قدیمی است و من نمی دانم چرا خجالت کشیدم! (عوضش حالا سالم تر مانده.) همین‌طور یک عدد کارت بانکی و یک کارت اتوبوس هم هست با یک بطری آب معدنی خالی که هر دفعه تویش آب می ریزم. میبرم باشگاه. یک ساعت طلایی با بند قهوه ای روشن ِ پوست شده تعداد خوبی خودکار رنگی و کاغذهایی با تعداد زیادی اسم مولکول.

۰ ۵

توصیف دقیقی از حال

از پرس امتحانا اومدم بیرون و حالا توی خونه راه میرم و با هندزفری آهنگ پشت آهنگ دود می کنم و ترد نمکی که خیلی شورتر از حالت عادیه می خورم. هر از گاهی چیزی یادم میاد و گوگل می کنم. من این جوری توقع دارم به نتیجه ی مهمی برسم. و می رسم؟
۰ ۵
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان