تسهیل گر

همین الان تعداد پادکست هایی که امسال گوش دادم رو شمردم. 17 تا. برای من مقدار زیادیه نسبت به پارسال. علتش رو هم میدونم. تسهیل کردن.  کلا تسهیل کردن کارها خیلی جواب میده. مثلا برای من خریدن هندزفری بی سیم خیلی کمک میکنه تا از زمان های خالیم خوب استفاده کنم و چیزی گوش بدم. تسهیل کردن حتما برای شما هم پیش اومده. مثلا کتابی رو از شب قبل روی میز گذاشتین و صبح بیدار شدین مستقیم رفتین سراغش.. پد آرایش پاک کن رو دم دست گذاشتین تا با آرایش نخوابید و...

یکی از شاگردام میگفت از وقتی ناهار سرکارش رو شب قبل میریزه تو ظرف و میزاره یخچال حس بهتری داره.

خلاصه...

بر عکسشم هست. مثلا میخوای لاغر کنی؟ غذاهای خوشمزه نخر یا بزار تو فریزی یخ بزنه خورده نشه. تا از حس خوردن خوراکی خوشمزه بگذری و بی خیال بشی و پایبند بمونی.

خلاصه. 

۰ ۱

فراموشی مرزها

بعضی اوقات فکر میکنم ممکن است همه رویاهایی که الان دارم و با جزئیات نسبت به انها خیال پردازی میکنم و یا با خودم حرف میزنم در نهایت به شکل هذیان هایی در دوران کهن سالی از من رخ نمون کنند! مثلا خاطرات خود را برای نوه هایم تعریف کنم و آنها با دهانی باز و متعجب از بزرگ ترها سوال کنند. در حالی که بزرگ تر ها با بی خیالی سری تکان دهند که همچین چیزی نبوده است.

۰ ۰

برگ درخت مو

شما بعد از چند سال زنگ میزنید به همکار نه چندان نزدیک بازنشسته تون بپرسید درخت انگور دارند برای برگ دلمه یا خیارشور؟

همکارای مامانم زنگ میزنند.

من باز هم فکر کردم یکی بعد این همه وقت لابد برای امر خیر زنگ زده.

این درخت انگور توی حیاط ما در طول این سالها از من بیشتر خواهان داشته حقیقتا.

۰ ۲

صورت های فلکی🌑

از جالبی‌های صورت کک و مک دار، پیدا کردن یک خال جدید است که قبلا نبوده. دلم میخواهد کسی که به من نزدیک میشود جای این خال ها را دقیق‌تر از خود من بداند و خال های جدید را زودتر از من ببیند. یا مثلا از به هم وصل کردنشان مسیر صورت های فلکی را بهم نشان دهد که البته لازمه‌ی این کار در آمدن خال ها در جای شبیه به صورت های فلکی، خلاقیت طرف مقابل و یاد داشتن صورت های فلکی است. هر چند یاد گرفتنشان را بی‌خود می دانم اما صورت های فلکی آن قدر برایم مهم است که میخواهم با یک نفر که صورت های فلکی را بلد است ازدواج کنم. شاید این هفته شاید هم بعدتر. این شانس را به نظرم دارم. البته سوزاندن شانس ها هم ممکن است.

۱ ۴

حیوان ناطق؟

از خودم میپرسم چی میخوای؟ کتابا روی میز بازه. بعد ناهاره. یه بعدازظهر مثل همیشه‌س که من برعکس بقیه خوابم نمی بره هیجوقت. دراز کشیدم و کیهان کلهر گوش میدم. با صدای کم. از خودم میپرسم چی میخوام و جوابی نمیاد. جوابی نمیاد. همین الآن یه دسته پرنده از جلوی پنجره رد میشه. میپرسم آیا اونها هم تو این سرما، بهار یادشون میاد؟ میرم تو سیم‌پیچی های مبهم حیوان بودن. نفهمیدن. سردرگم بودن. ترسان.. نمیدونم.

باید پاشم.

۰ ۳

بی خوابی

بی خوابی عارضه ی عجیبیه.. یه داستان میخوندم از موراکامی که شخصیتش از یک جایی به بعد دیگه هیچوقت خوابش نمی‌‌برد.

۲ ۴

390th

همه ی آدما یه وقتایی ساکت میشن نه این که سرشون شلوغ باشه یا حرفی نداشته باشن، یا مثلا حوصله..

فقط نمیتونن چیزی بگن یا چیزی بنویسن.یه چیز بی ربط بنویسن.. 


۳

و الا من اونجور آدم نیستم گوشامو بگیرم

احتمالا داشت تو کوچه ما، طولانی ترین بوق دنیارو تو گینس ثبت میکرد

۳

منم همینطور

تو اتوبوس واستاده بود هی صورتشو تکون میداد.

 انگار به خودش میگفت نه... نه.. اشتباه میکنی.

۲

تازه ترین گروه کشف شده از تخیلات

بعضی وقتا آدم تاثیر یه چیزاییو  واقعا جدی میگیره که تبدیل به اغراق میشه مثل همین که ما توقع داریم حالا با اون آهنگی که دوران جنینی ش و وقتی که تو شکم مامانش بود براش پخش میکردیم، واکنش خاصی نشون بده یا مثلا شیر مادر اونقد قویه که دو سه قطره هم کافیه برای یه بچه تو روزای اول! و معدهش اونقد کوچیکه که سیر میشه.

و مثلا خیلی چیزهای دیگه هم اینطوری اند. یا من خیلی درگیر این طرز تفکر جزیی نگری هستم که منجر به چیزای بزرگ میشه.نمیدونم.


پ.ن. فعلا داره مدام تجربیات مادری و بچه داری و این چیزا بهم اضافه میشه و مثال دیگه ای به ذهنم نمیاد!

۱ ۱
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان