دوقطبی های دور و بر!

خب من این چند ماه گذشته مجبور بودم با یه هم کلاسی که به هیچ وجه تعادل روانی نداره بیشتر در ارتباط باشم. تا به حال آدم نامتعادل دیدین؟ حتما دیدین! تا به حال از حجم نامقعولی و نامتناسبی رفتارهاش (حتی محبتاش) سوپرایز شدین؟ حتما. میخوام بگم من هم آزمون و خطاهای مختلفی رو طی‌کردم که دیگه از رفتاراش تعجب نکنم اما هنوزم منو با غلظت‌های غلطش سوپرایز میکنه. سوپرایز میشم اما ناراحتم نمیکنه دیگه چون برای خودم یه خط قرمز کشیدم که از یه حدی آمپر صمیمیت‌مون نره بالا و انصافا نمیره بالا. ناموزونی ها میاد و میره و منم فقط از خودم مراقبت میکنم.

۰

627th

از روز ِضربه به سرم دیگه بهش جدی فکر نکردم. دیگه اهمیتشو برام از دست داد. قبلش فکرم مشغولش بود. حالا دیگه ازش خوشم نمیاد. دیگه اهمیتی نداره برام. به همین سادگی آدم‌ها میافتن از سر آدم‌ها. آدم‌های موقت و درگذر.
۰

در گذر

ظاهر، الان چیزیه که ندارم. صورت کبود و سر باند پیچی شده. چشمای خونی. کمی درد. زمان. چیزیه که یه کم دارم و به سرعت در گذره و اینو هر ۶ ساعت سر خوردن آنتی بیوتیکم میفهمم.  ترجیح میدم در خیلی چیزها اظهارنظر نکنم ترجیح میدم هندزفری نزارم و ترجیح میدم وارد رویا نشم. از آثار ضربه خوردن.
۱

625th

the key is to embrace the pain

۱ ۱

624th

حس می کنم تا اخر عمرم نوجوونم. نه نوجوونی که همه چیزو تجربه میکنه و خوشحال و سبکه. بلکه نوجوونی که چیزی حالیش نیست.
۲

622th

همیشه وسط فرجه ها چی کار میکنم؟ از خودم فیلم می‌گیرم.

۱

یک روز همراه با زیباشناسان چاقو به دست

نشستم و عکس‌ و فیلم کارهای متخصص پوست امروزو که از اون مردای پخته‌ی جنتلمن و مهربون بود و دلمو برد، نگاه میکنم. بیشتر از اون چیزی که فکر میکردم تا الآن برای هر چیزی یه نیمچه عمل زیبایی اختراع شده! و شاید چقد ایده هنوز برای پیشرفت وجود داره. من فکر میکنم شاید اگه شجاع بودم و وقت داشتم و یا پول، میزدم خیلی شیک این صورتو از نو میساختم مثلا زاویه دادن به فرم صورت یا لیفتینگ. با اینکه فیلم‌های همشون وحشتناکه ولی خب برای تنوع خوبه! البته منظورم اون چیزی نیست که همه جا سرش بحثه. این که چرا همه آدما شبیه هم شدن! منظورم خوب شدن طبیعیه! خلاصه از هر چی خوشم بیاد راحت میگم مثلا از کک و مک های صورت‌ها خوشم میاد دلم میخواد باشه. از منافذ پوست خوشم نمیاد پس دلم نمی‌خواد. بعضی وقتا پیش میاد که آدم چیزای زشت صورتشو دوست داره. مثلا من دماغم اگه عمل لازم داشت شاید هیچوقت نمیکردم چون کلی ادم بامزه با دماغای منحرف دیدم و برام جذاب بودن. ضمن اینکه هممون به صورتامون و چیزی که سالها بودیم وابسته ایم و تصمیم برای تغییر دادنش سخته کمی. خلاصه همه چیز از زاویه نگاه و سلیقه‌س.

۱

621th

احساس میکنم دارم با آدم‌ها به نتایج خوبی می‌رسم.
۴

620th

از فیلسوفا خوشم میاد به همین خاطره که از فیزیکدانا هم خوشم میاد.

619th

احساس میکنم دارم کاری رو میکنم که همیشه از نکردنش در حق خودم عذاب وجدان داشتم. همان حذف کردن آدم ها به شیوه‌‌ای نیکو. اما میدونید حالا که با صبر و احترام دارم اینکار رو میکنم باز هم عذاب وجدان دارم. انگار یه پیش‌نویسهایی هست که هی به من میگه آدم خوبی باش حتی اگه از محیطت راضی نیستی حتی اگه از آدم‌های محیطت خوشت نمیاد حتی اگر در عذابی این طوری تغییرش نده! میدونید دارم این پیش‌نویس رو میندازم سطل آشغال و از بعضی‌ها آروم دور میشم همچنانکه مطمئن هم نیستم اوضاع بهتر بشه.

۰ ۰
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان