خاطرات قدبلندی

آدم وقتی بچه است از قدبلندی خجالت میکشد. قدبلندی عامل رفتن به ته صف، نشستن روی اخرین نیمکت کلاس، فرق داشتن با اکثریت در بازی ها، جا نشدن در خیلی جاها و گنده به نظر آمدن و این داستان هاست. دلت می خواهد از شرش راحت شوی. 

این را امروز گفتم بنویسم چون دیدم هنوز که هنوز است خودم را موقع نماز و سجده بی جهت مچاله میکنم تا در جانماز جا شوم.. انگار که هنوز در صف نماز جماعت مدرسه قرار است مهرم روی نوارهای سبز جانماز جا نشود و از این موضوع خجالت بکشم.

 آدم وقتی بزرگ میشود به قد بلندش حس خوبی دارد. خیلی چیزها در بزرگسالی به نفع قدبلندی است. اما چرا هنوز قد خودم را موقع سجده کوچک میکنم؟ تا در جانماز جا شوم؟ اگر نشدم چه؟

چه چیزهایی که از بچگی این گونه در مغز ما جا خوش کرده..؟! و اگر قدبلندی بازم مثل قبلا مایه ی دردسر بود چه؟

 

۰ ۱
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان