بعضی وقتا به خودم میگم تو پولداری! پولدار و ثروتمند. فقط گم شدی. پیدا میشی و کم کم برمیگردی به چیزی که هستی. گاهی وقتا حتی میتونم باور کنم که اینطوره و راستی راستی ذاتا ثروتمندم و حالا گم شدم فعلا. چند روز پیشا یه استوری دیدم از دوست محبوبم که کانادا سر کار میره و از اول هم پولدار بود و برعکس من گم نشده بود. استوریش عکسیو نشون میداد که میگفت چه چیزهایی لاکچری واقعی هستند. مثلا نوشته بود خواب کامل، صبحی که زمان آروم میگذره، غذای سالم و وقت گذاشته شده در خانه و از این جور چیزها. اکثرش رو من داشتم. داشتم فکر میکردم. چه بِده بستونیه! الان کار و پول ندارم و میتونم ساعت 11 صبح برم تو پارک با بازنشسته ها بچه ها و خانومهای خونه دار راه برم. بعدا کار و پول خواهم داشت اما شاید رنگ آفتاب ساعت 11 پارک محل رو به زور ببینم. این جور نگاه کردن به قضیه کمکم میکنه با دید بازتر ببینم، بپذیرم که الان هم یه چیزایی هست و و آروم تر باشم. واقعا هم آرومم. فقط نویزهای اطرافم زیاده.