صدای بارون بند نمیاد !
همه خواب هستن و من گوشه اتاق با کتاب و جزوههام نشستم.. فکرم مشغوله و نمیدونم چرا!
وقت طلاس الان
سهشنبه میانترمه
هیچکس از همکلاسیهام نمیدونه چقد عقبم
صدای بارون بند نمیاد !
همه خواب هستن و من گوشه اتاق با کتاب و جزوههام نشستم.. فکرم مشغوله و نمیدونم چرا!
وقت طلاس الان
سهشنبه میانترمه
هیچکس از همکلاسیهام نمیدونه چقد عقبم
یک بار دیگر که رفتم کتابفروشی و پسر خوش قیافهای آمد و یک کتاب از فیزیک کوانتوم خواست و بعد که کتابفروش چیزهای دیگری در مورد کیهان شناسی نشان داد او گفت قبلا خواندهاست ، همانجا با آن آدم ازدواج خواهم کرد!
هر دورهای یک نفر بوده که متوجه بشه من زیاد شیر نمیخورم بعد از تعجب بپرسه پس چطور انقد قدت بلنده!
سه شنبه همین هفته یک میانترم دارم که نزدیک ۲۰۰ ص برای خوندن کار داره
حواسم جمعه و مهمترین کار این هفتهس
همسایه بغلی بیشتر اوقاتی که صاحبخانه نیست مهمانی میگیرد
حالا چه چیزی نصیب ما میشود؟
فحشهایی که در حیاط به پسرک تپل و شرشان میدهند!
که صد البته بهتر از بوی کباب است!!!
بهار من از اون جا شروع میشه که کبوترای خنگ میان رو جعبه تلویزیون لونه کنند!
این که یکیشون بیاد تو اتاقت و مدام خودشو بزنه به شیشه پنجره یا تو اون فضای کوچیک بال بال بزنه منو میترسونه!
این روزها حواسم به چیزهایی که فکر میکردم بود
گذشنه از اینکه کمی سخت گذشت به این نتیجه رسیدم که این من هستم که مدام چیزهای معمولیو طلب میکنم
معمولی میشم و معمولی میشه کل دنیا و ادمای دور و برم و اتفاقاش!
میدونم مهمترین مسئله برای خودم زندگی کردنه که خیلی چیزارو حل میکنه
امیدوارم!