این قسمت از شهریور که آدم توی کیف نو اش را برای اولین بار میچیند
این قسمت از شهریور که آدم توی کیف نو اش را برای اولین بار میچیند
خواب دیدم وسط خیابون سرم تو موبایله !! و هیچ حواسم به ماشینا نیست بعد یهو سرمو بلند میکنم میبینم یه ماشین عروس با کلی آدم و دسته گل از روبه روم میاد جلو خیلی قشنگ و خوشحال، ولی پشت سر فیلمبردار میاد کلییی ناراحت میشه که چرا اومدی وسط! تو از کجا پیدات شد فیلمو گند زدی همه چیز خوب بودو فیلان.. _-_
ف که این روزها خرید هایش را کرده است و خوش خلق مینماید، نزدیک سحر از خواب برمیخیزد و چون روحی سرگردان میماند.. ف که انبوه اسباب اتاقش را به گوشه ای رانده و تخت بزرگ چوبی آبا اجدادی را بر پا کرده و کتاب ها را زیر آن قرار داده و خود روی آن نشسته است.. به میهمانی میرورد از مهمان ها پذیرایی میکند ابروهایش را مرتب میکند، رمان میخواند، قرص ویتامین د میخورد، اینستا را چک میکند.. درس میخواند، فکر میکند، صدای گریه ح در گوشش میپیچد.
- دوست داری در آینده چه کاره بشی؟
- دکتر
- دکتر جه کار میکنه؟
- میبینه
◀◀اگر سوال بعدی رو نمپرسیدم نمیفهمیدم منظورش دیدن گلو و چشم و ایناس..
◀◀یاد کتاب کلمات افتادم.. اونجاییش که الان حوصله ندارم بنویسم....
- چه رنگیو از همه بیشتر دوست داری؟
- برای چی؟
- :||
مثلا برای لباس..
- الان لباس نمیخوام..برای تولدام لباس میگیرن.
وضعیت قبولی در کورس زبان انگلیسی دانشگاه، آخرین قفسه کتابخانه و آناتومی گری، ض با لبخند با عروسکهای خودش ومن، بار دیگر ضاد با لبخند و عین همان قبلی اما در چند ثانبه بعدتر، ابر ابر ابر ابر ابر ..و ابر.
عکسهای امروز در گالری تلفن همرام.