دیگه واقعا از این مصیبتها تسلیتها و ناراحتیهایی که هرروز یه مدلشو تو این کشور میبینیم خسته شدم. کی بشه بیفته رو نوار شانس.
باخ گوش میدادم و از دور به خونهها نگاه میکردم خونههایی که هرکدومشون یه قصه ای داشتن
دارم به سمتی میرم که انگار قراره هیچ خط قرمزی رو نگه ندارم. یه صدایی توی ذهنم میگه این بده.
آهنگ valse از Evgeny Grinko رو بلده بزنه. بلده قشنگ بزنه بلده یه جور قابل قبول مثل نوازندهی اصلیش بزنه! این آهنگ از اونایی بود که یه مدت هی گوش دادم و بعد گم کردم. یادم هم نیومد اما مثل یک ظهر پرنور و آرومه. بهش گفتم چقد حس این آهنگو بلدی! میگه عین خودت نرمه!!
پ.ن. آهنگ ُ میزارم کانال
یک عدد بغض کردهی قیمت دلار و گرونی لحظهای هستم که دارم میفهمم واقعا تو این منطقه و در این زمان هر جور برنامهریزی مالی رو بریزم به جوی آب روان و وسایلم رو جمع کنم.