آدامسم رو تو کاغذ رسید عابر بانک مچاله میکنم. نماز میخونم. توی زمین تنیس توپ ها را با بقیه تقسیم میکنم. ایمیل میدهم. احساس میکنم زیبا هستم. میپرسم بدنم روی یک خط راست است؟ راه میروم. مینشینم. صدای باز و بسته شدن درهای دانشگاه را چک میکنم منتظر محل دقیق برهمکنش مولکول ها هستم. منتظر محل دقیق برهمکنش مولکول ها هستم.
یکی از قشنگترین قسمتهای تکنولوژی اینجاست که شما صبح ایمیلتون رو باز میکنید و از اون سر دنیا مورد خطاب اساتیدی قرار میگیرین که به پروژتون کمک میکنن، در حالیکه خودتون تو آشپزخونه ایستادید که شیر رو اجاق سر نره و خواهرزادهی دو و نیم سالهتون با مگسکش شما رو نزنه.
این روزها انقدر ترافیک کارها زیاد است و خوراک فکری وجود دارد که باید رک پوست کنده به ذهن گفت از این بگذر به این بپرداز حالا این یکی رو به زمان بسپر اینو رها کن رو این متمرکز شو... رئیس بازی. زیبا نیست که ذهنم تا به حال به فرمانم بوده است؟