پنجشنبه ۱ مهر ۹۵
دیشب با میم قرار گذاشتیم بریم کتاب بخریم. ساعت ده و نیم صبح قرار داشتیم. میم 9 و ربع گفت براش کاری پیش اومده و عب نداره دیرتر؟ منم گفتم اوکی کی؟ گفت خبر میدهد.. یه ساعت منتظر بودم که ساعت ده وسی شش زنگ زد گفت الان خوبه؟ گفتم نه!