آقای برهانی گفت اگه بخوای یه جنگلو نقاشی کنی با چی شروع میکنی؟
خانم برهانی جرعه ای را که در گلو داشت قورت داد گفت با یه روباه.. آقای برهانی گفت روباهه رو با چی شروع میکنی؟ خانم برهانی مکث کرد چشمک زد.. خندید. آقای برهانی با قاشق مه را از سر لیوان برمیداشت و بر دهان ندشت خندید گفت نه که... دارم جدی میپرسم. خانم برهانی شیطنت میکرد. دم را دمب میگفت با دمب! و اول را اوول گفت..گفت اوول دمبش رو میکشم. آقای برهانی باز مه به دهان گذاشت. سبیلش را که مه توش سرگردان بود به لب گرفت و مکید گفت دمبش رو با چی شروع میکنی خانم برهانی گفت همون اول دستتو خوندم که.. با نقطه شروع میکنیم .. اینو میخواستی بگی؟ آقای برهانی گفت آره.. با نقطه هم تموم میشه. خب.. اگه دو تا نقطه بزاریم رو یه کاغذ کی میفهمه چی کشیدیم؟ خانم برهانی گفت چه احتیاجیه دیگران بفهمن آخه.. نفهمن خب خود آدم که میدونه.. و زود گفت عاشقتم ها! آقای برهانی گفت جان دلمی. و چشمانش خیس شد به خانم برهانی خیره شد گفت میفهمی پکر میشوم برای این که عاشقمی؟
ادامه به قلم و صدای علیرضا روشن در کانال..