جمعه ۱۴ آبان ۹۵
کاکتوسی که هرروز جلوی پنجره ی اتاقم بزرگتر میشود.. کتاب رمانی که هرروز گوشه تختم نصفه میماند.. بطری های آبی که از درون کیفم به گوشه و کنار خودشان را رها میکنند و خاکی که هرروز ضخامتش بر اجزا بیشتر میشود.
منی که هرروز مرددتر هستم. و نگران تر.