سه شنبه ۱۵ فروردين ۹۶
تمام روز بارون بارید و تمام روز گوشی م خاموش بود. بعد روزهایی که با اومدن هر پیام، دعا دعا میکردم تبلیغ باشه لازم بود آرامش بگیرم. ابی گوش دادم. لباسهای دانشگاه را مرتب کردم. از رویشان لکه های فشفشه تولد قبل عید را پاک کردم. سالاد درست کردم. مراقب ن کوچولو بودم. سرمو تو حیاط رو به آسمون گرفتم. تو خونه هر چی بود و نبودو خوردم و رمان خوندم و درس! بیشتر از روزهای قبل. یک بوکمارک هم درست کردم که بین صفحات کتابام بذارم. قشنگ شد.