يكشنبه ۷ خرداد ۹۶
گفت روزه ام و مثل اینه که از تو خونه پا شدم مقنعه سر کردم اومدم دانشگا!! منظور هم کلاسیم این بود که صورتش همون صورته و هیچ رنگ و رویی نداره چون رژ نزده.
من ابرو بالا ننداختم که چرا مجبوری رژ بزنی تو دانشگاه! و پس چرا فلان دوستم که امریکاس میگه هیچ وقت هیچ کی رژ پررنگ نمیزنه تو دانشگاهشون و اگر بزنه یه ایرانی تازه از راه رسیده و از همه چی بی خبره!! ابرو ننداختم بالا. چون ما همه مبتلا شدیم.
بچه ها بهم شکلات تعارف کردن که زنده بمونیم همه تا برسیم به خونه. اما من خوردم؟ نه. به خودم قول داده بودم تموم روزهایی که روزه نمیگیرم به هیچ کی هیچ چی نگم. اما خب از دهنم پرید گفتم ادامس دارم مرسی! پشیمون شدم به همان لحظه ادای کلمات. با خنده دار کردن روزه نگرفتن موافق نیستم.