سه شنبه ۶ تیر ۹۶
پشت نیمکت اون باغه یه جای ساکت بود که حس عجیبی داشت. به اونجا تعلق خاطر گرفتم و دلم خواست تا زمان نامعلومی اونجا راه برم و بنشینم و بخوابم. تو شلوغی تعطیلی ها و پیک نیک های مردم و هیاهوی بچه ها، اونجا خلوت ترین و گمشده ترین و بهشت ترین بود.
بود تا برگشتم سمت نیکمت و در موردش حرف زدم!