اگر پامو از خط بزارم بیرون..

واقعا نمیدونم اینکه در این مکان بگم خیلی خسته‌م و بزارم برم، خستگی پشت در اینجا میمونه و از من جدا میشه یا نه. می‌دونم معلومه که نه. اما احتیاج دارم لاقل یک نفر صدای منو بشنوه. این صدایی که توی یک تن تبعید شده گیر کرده. شاید من در زندگی قبلیم یک شاهزاده‌ی انگلیسی با جوراب های بلند سفید نبودم شاید یک برده سیاه‌پوست بودم که حتی یک بار هم سرش رو از مزارع پنبه بلند نکرد. این خط‌ها و مرزهای بیهوده‌ی زندگی منو کی کشیده‌. بحث سر یک عمر ناجور زندگی کردن نیست چون میدونم این اتفاق برام نمیفته. ترس من اینه که میدونم اگر کاری نکنم ممکنه مثل یک اسب وحشی همه چیزو حتی خودم رو یک باره نابود کنم.
۴
ماریا
۰۵ تیر ۱۷:۲۱
خب قبل از اینکه نابود کنی یک کاری بکن...
چوگویک ...
۰۵ تیر ۱۷:۵۳
من تازه باهات آشنا شدم نتونستم بفهمم چی شده و چی بود منظور این پست ولی کمکی ازم برمیاد ؟ 
پـــــر ی
۰۶ تیر ۱۱:۱۲
توام میخوای بری یعنی ؟! :(
صدرا ارجمند
۰۶ تیر ۱۵:۰۳
گفتی "احتیاج دارم لاقل یک نفر صدای منو بشنوه" ...
به نظرم بیشتر احتیاج داری صداتو به یک نفر برسونی! :)

من هستم، اگه خواستی کافیه بگی میخوای صداتو برسونی ;)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان