جمعه ۲۸ دی ۹۷
آخرین ارائه این ترم رو دادم و نشستم سر جام. آخر کلاس پ گفت موقع ارائهت به شین گفتم تو خیلی خوب از دانشگاه استفاده کردی و درس خوندی.. همانجا شین هم گفت عوضش بهش به اندازهی ما خوش نگذشته!
راست میگفت؟ راست میگفت اما نتیجه گیری اشتباهی داشت. من خوب درس خواندم و آنها خوب خوش گذراندن اما این دو تا صرفا دو راه جدا نبودن ما هر دو کارمون رو ناقص انجام دادیم. من اگر درس نمیخواندم هیچ امکان نداشت بهم خوش بگذره و اونها اگر درس میخوندن هیچ امکان نداشت جلوی تفریح و شادیشون گرفته بشه. در واقع وضع هردویمان می توانست بهتر باشد.
از دوران دانشگاه (اگر این مدتی که باقی مانده است را حساب نکنیم) تنها زمانهایی که تنها بودم و درس میخواندم و چیزهای خوشمزه میخوردم رو دوست دارم. دلم برای هیچ چیز جز کتابخونه و تو دستشویی رژ زدن و تو تریا و نور ظهر هات داگ خوردن تنگ نمیشه. اما چیزی که از آن روزها مرا به فکر میبرد این است که مگر چه کار باید می کردم؟ یا حالا در زمان باقی مانده چه کار باید بکنم؟
فکر می کنم جوابش رو می دونم.
پ.ن. حالا از وضع درس خواندنم چندان راضی نیستم اما قبول است قابل قبول است.