سه شنبه ۲۷ اسفند ۹۸
صبح هوا خوب و بهاری و خنک و َشبیه اسفند بود.
شب به یاد عمه هاجر، فکر کردن به جزییات او. شال بزرگ ترکمن، النگوهای پهن طلایی کمرنگ، نحوهی بغل گرفتنش موقع روبوسی، یک ماه زندگی با او در خانهمان، صدایش، ترکی صحبت کردنش، پاکتهای سیگارش، خانه اش، شمارهی تلفنش، دردهایی که کمتر کسی میفهمید.