فا و راه های نرفته اش

یه سری معلم ها در دوران تحصیل من واقعا استعداد کش بودند.

سال اول دبیرستان این شانس رو داشتم تو مدرسه برنامه نویسی سی پلاس پلاس یاد بگیرم ولی با چه معلمی؟

از اول تا اخر نفهمیدم چرا و این کدها یعنی چی؟

یعنی درک نمیکردم و زجر میکشیدم و از ترس سمت کتابش نمیرفتم و همینطور سمت کامپیوتر دردسر نصب برنامه که اصلا.

اخر سر کدها رو سر امتحان سر هم کردم و بیست شدم بدون این که تمرین های عملی خوبی انجام بدیم. پسر عجب زجری بود.

وقتی دبیرستان را تمام کردم از قضا مشامه ام میگفت برو مهندسی نرم افزار بدون کنکور دانشکاه آزاد. حتی با آن تلفن خراب طبقه بالایمان یواشکی زنگ زدم آموزش دانشگاه.

منتها نمیشد. من یه دانش آموز تیزهوشانی رد شده از کنکور پزشکی بودم (آن هم دو بار) و هیچ دل خوشی نداشتیم برای ادامه تحصیل هزینه بیشتری بدهیم.

حالا من هستم و حوضم.

نگاهی که هرروز از تغییر رشته بیشتر فاصله میگیره اما چشم از پشت سر بر نمیداره.

اوه چرا اینها را اینجا میگویم.

دارم لحظه را درک میکنم و آنچه هستم را میپذیرم. و به زیبایی نهفته در هر کم و کاستی دلخوش میکنم.

۱
با بونه
۳۱ مرداد ۰۱:۲۴

آدم خیلی چیزا رو نمیتونه تو واقعیت بگه 

ولی میخواد به یکی بگه تا سبک بشه ،اینجا دقیقا همون جاست 

برای همین اینجا نوشتی

 

متاسفانه اکثرمون استعدادهامون سوخت وخودمونم دیر کشفش کردیم 😔😔

 

پاسخ :

چه خوب درک کردی بابونه،

اره گاهی اوقات شرایط متفاوت میشه و گذر زمان نشون میده چه کاری درست تر بود. ولی امید توکل بر خدا هم هست. مرسی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان