چهارشنبه ۲۵ مرداد ۰۲
داشتم کارهای نوشتنمو پیش میبردم که یهو اتفاقی که افتاد دستم خورد و با پسری که مدتیه مجازی حرف میزنم اولین بار تماس تصویری برقرار کردم. در حالیکه رو زمین اتاقم لم داده بودم و پشتم از این پشتی قدیمیا بود و دورم سیم شارژر و ظرف غذا. با تیشرت و موهای افشون. وای وای وای:))
منی که عمرا راضی نمیشدم دوباره تماس گرفتم و این بار چقد قشنگ نگاهم میکرد. یه کم حرف زدیم که البته طبق معمول اون حرف میزد من گوش میدادم.
بعد زودتر قطع کردیم.
بعد منتظر بودم پیام بده میترسیدم از عکسهام زشت تر باشم یا بدتر از اون خسته کننده به نظر بیام. احتمال میدادم این حس متقابله پس صبر کردم. چه خوب که صبر کردم.