یک دفعه یادم اومد بیست سالمه و هیچ عکس درست و حسابی از خودم ندارم! شروع کردم دوباره عکس گرفتن و سعی میکنم قابهای خوبی به جا بزارم
این کار مخصوصا دوره امتحانا خیلی حال میده
یک دفعه یادم اومد بیست سالمه و هیچ عکس درست و حسابی از خودم ندارم! شروع کردم دوباره عکس گرفتن و سعی میکنم قابهای خوبی به جا بزارم
این کار مخصوصا دوره امتحانا خیلی حال میده
,از خدا میپرسم و منتظرم بیاد خودش توضیح بده ولی میدونم فقط باید صبر کنم و تا موقعش تمام تلاشمو بکنم.
همین الان که منتظر بودم چایی رنگ بگیره رفتم آیفونو برداشتم
صدای هوای بیرون و گنجشک و هو هوی کبوتر و ماشینهای دور میومد انگار من و مامانو صدای قل قل آش و نور چراغ مال یه زمان بودیم اونا مال یه زمان دیگه
رقصیدن با زمزمهها
ساعت دوازده
آرزو میکنم گزارشکارها و دنیای التراواقعیه میکروبیولوژی که تموم شد خواب ببینم خوابهای خوب و منگ کننده
خواب خواب
خواب خوب
یه خیابونه شلوغو در نظر بگیرید که آدمای توش هر کدوم یه بستنی دستشونه و حباب ها از لای درختها و ماشینها جا باز میکنن تو شهر
اعیاد شعبان مبارک