وسوسه

بین گزارشکار نوشتن و برای امتحان چهارشنبه خواندن، فیلم جدید دانلود شده را نبینم صلوات.

۱

آن چه خود بیش از دیگران محتاجیم

 خیلی وقتا آدما حرفایی رو میزنن که یکی باید به خودشون بزنه.. مثل وقتی که میگه کسی که بخوادت، تو رو واسه خودت میخواد!
شایدم خودشون تو خلوت مدام به خودشون گوشزد میکنن اونو واسه خودش بخواه!! و ناگاه تو جمع همون ها رو به خورد بقیه م میدن
فهمیدن این چیزا تو دیگران به غیر از هوش اجتماعی رو به بالا، یه ذهن میخواد که در خلوت خودش پر از این جور حرفا باشه و گاهی که فرد نگاه میکنه ببینه همه ی امر و نهی هایی که خود به آن محتاج ست به بیرون درز کرده.

*چقد چرت گفتم..شمام هیچی نمیگین' _'
*این احساس من بود که یکی باید به خودش میگفت که حواست باشه کسی رو که میخوای اونو واسه ی خودش بخوای !

۱

تابلو بودن...

شما بخون ساندویچی مترو، ما میخونیم توزیع کننده مواد!


*حدس. موادفروش ها آدمهایی که کشف میکنم.

۱

Bless you!

#امروز
۱

بدون آینده و کم در آمد بله یا خیر؟!

در راستای نشان دادن حقایق ٬میگه پارکینگ اساتید دانشگاه خودمونو با پارکینگ ماشینهای استادای علوم پزشکی مقایسه کنید!


۱

310th

بعد از گشتن و دید و بازدید در قفسه رمانها "هوای تازه" را انتخاب میکنیییم..

۲ ۱

این پیاده رو که مال من است

موسیقی تو گوشم بود دلم نمیخواست اون دو تای دیروزی که کلی صبح شنبه دیروز را دلچسب کرده بود دوباره گوش بدهم. 
قبلش تو اتوبوس همش فکر کرده بودم چه تغییری هست که اگر بخواهم میتوانم و اگر ایجاد کنم حالم خوش میشود.. 
چه تغییری..؟
غم انگیز بود که هیچ تغییری در محدوده من پیدا نمیشد.

:) تا این که خداوند هدف از خلقت پیاده رو های کاج خلوت کوتاه اما تمام نشوی دانشگاه را نشانم داد و من آغوش در آغوش موسیقی با چشمان بسته پا تو پای آفتاب گذاشتم.
موسیقی با چشمان بسته در پیاده رو.

#الکی خوش بودنو گاهی میپذیرم. گاهی که نیاز فیزیولوژیکی ام باشد.
۰

از آن روزها!!

آدمی که دو ساعت از آمدنش به خانه گذشته باشد و با همه بیکاری هنوز شلوار راحتی خونگی اش را به پا نکرده.

۰

306th

#پسرم^:

۱

در آینه ها:«

مثلا جلوی یکی از درهای شیشه ای دانشگاه خودت و لباسهاتو مرتب کنی، یهو از  پشت در و از همون نقطه که داشتی خودتو میدیدی بیاد رد شه...

۰
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان