از بین همه ی بازی هایی که پارسال تو گوشیم ریختن همه رو پاک کردم جز یکی و اون روزی که میرم سراغ همون یکی بازی؟ بله! یک روز نیمه غم انگیز دیگه ست که روی دستم مونده.
از بین همه ی بازی هایی که پارسال تو گوشیم ریختن همه رو پاک کردم جز یکی و اون روزی که میرم سراغ همون یکی بازی؟ بله! یک روز نیمه غم انگیز دیگه ست که روی دستم مونده.
مست هستم. صدای تلویزیون میاد و من آهنگهامو پلی کردم بلند بلند. نغمه ها میان بیرون و جا باز میکنن تو فضا. با آرومی و متانت. مست هستم و میترسم از اتفاق هایی که نیفتاده و میبینم تا به حال بهترین نبودم. مست هستم و حسودی میکنم به همه ی جزئیاتی که به دست نیاوردم و به معنی آهنگ فرانسوی که مثل زیرنویس تو دلم پخش میشه گوش میدم. مست هستم و خیلی چیزهایی که ناراحتم میکنن دستم نیست و خیلی چیزهایی که خوشحالم میکنن. مست هستم و پر از حس زندگی. میترسم و کامل نیستم. مست هستم.
عکس شهیدان جنگ در برار داعشو که میبینم حس میکنم تو دوره ی 'ارباب حلقه ها' زندگی میکنیم
سخنرانی °•لیلی گلستان•°
حتما ببینیدشون.
صحبت زیستن بود. حکایت دریا بودن زندگی.
چند روز قبل تر به خودم گفته بودم هی! بدون اونها هیچوقت شادی واقعی رو تجربه نمیکنی. هیچوقت از خوشحالی لذت نمیبری چون بخشی از قلب تو همیشه پیش اونها است. هر جا که بری.
چند روزه به خودم میگم هی! اونها مسئول شاد کردن تو و درست کردن شرایط دل به خواه برای تو نیستن. در واقع هیچکس نیست. یا خودت شاد هستی و کارهاتو به هر حال و با در نظر گرفتن همه چیز انجام میدی یا هیچی.
از دیشب از اول هفته پیش از ماه گذشته حتی از روزهای اول عید منتظر تولدش بودم. حالا که اصلا به روش نیاوردم انصاف هم نیست که فکر کنه از روی پیام تبریک تلفن همراه امروزو فهمیدم!
گفت دیگه از چیزای هیجان انگیز خوشش نمیاد. گفت وقتی مثل عباس کیارستمی عکس میگیره بقیه جدی نمیگیرن.