در آینه ها:«

مثلا جلوی یکی از درهای شیشه ای دانشگاه خودت و لباسهاتو مرتب کنی، یهو از  پشت در و از همون نقطه که داشتی خودتو میدیدی بیاد رد شه...

۰

بنت مشغله:""

 یه هفته پر کار دیگه تو دانشگاه و وقتای خالی کم برای در آوردن گزارشکارا از اینترنت.. فردا هم اسم کلی از پروتوزواهارو باید برا جانوری حفظ باشیم.

 رسما چیزی بلد نیستم.

خدایا به لحظه هام برکت عطا کن.


*عنوان الهام گرفته شده از کتاب ابن مشغله نادر ابراهیمی

۱

296th

مثلا ما اونهایی بودیم که از کنار میز شما رد شدیم و شما سه تا همونهایی که بحث علمی میکردین و اختراع تکان دهنده دنیا رو میسازین و من از حالا فکر میکنم که از آن اختراع تنها یه کلمه میدانم! 《فانوس》

# آدم های توی کافه
۱

? Can you trust the timing of your life

درخت بامبو! پنج سال آبیاری و مراقبت،  بدون تغییر
بعد پنج سال، شش هفته بعدی 30 متر قد.

۰

Time to find out me

کاش یه روز یه نفر پیدا شه منو کاملا درک کنه و فکرش به من نزدیک باشه..

کاش دیگه آخر حرفها انقدر خودمو دعوا نکنم انقد به خودم گیر ندم که چرا تو اصن حرف میزنی! چرا حرف میزنی که درکت نکنند


نشه که تو این دنیا از اینم ساکتتر شم:« امین.

۲

در آوردن سوزن از تن پروانه خشک شده

داشتم فکر میکردم که به اندازه ی تمام راه های نرفته ام در این  خانه قدم زده ام و موسیقی گوش داده ام و رویا بافته ام.

به جای تمام راه های نرفته و کارهای نکرده و آرزوهای برآورده نشده.

۰ ۰

مهربانی زبان همه

یکی، بعد دو سال که مرا میبیند در  حال سلام احوال پرسی ام، آرام و جرعه جرعه آب معدنی مینوشد و با  کم میلی پاسخ میدهد... در حالیکه چندین سال هم کلاسی بودیم!

یکی بعد دو بار منو دیدن و سلام کردن به اسم کوچک صدایم میزند و میخواهد در عکسهایش باشم


مییم ! آرزوم اینه.. مثل تو باشم!

۱

تو خیلی خوبی سین!

فکر کردم بعد از آن همه لطفی که به من داشته است و وقت و بی وقت نظر لطفش را بهم میرسانده، من هم نظری را که داشتم ابراز کنم تا خوشحال شود..

گفتم رنگ ابروهات چه قدر قشنگ شده و لبخند زدم


زندگی بومرنگی :)

۰

مسائل پیچیده زندگی و خوش بینی به همه چیز و خب چه اشکالی در این است!؟ صبر کنید صبر کنیم

فکر می کنم باید از زمان کمی که در عمرم برای خودم باقی میماند ، استفاده بهتری بکنم. چیزهایی مثل بقیه چی میبینن و به چی فکر میکنن و چه کار میکنن زیاد مهم نیست.  بدی ها و دورویی ها و زرنگ بازی ها و توقعات و خوش نیامدهایشاان ارزانی خودشان.  حیف وقت.
من و زندگی ولنگ و وازم چه کارهای دیگری که باهم نداریم!
چه چیزهایی که هنوز نخوانده ام 
چه جاهایی که هنوز نرفته ام
چه پول هایی که هنوز  به حساب هرگز نداشته ام نریخته ام
چه آدم هایی که هنوز ندیده ام
چه دوست داشتن هایی که هنوز تجربه نکرده ام
چه خوشحالی هایی که در چشمانم ننشانده ام..ننشانده اند..
چه هیجان هایی که با آن قلبم را زنده و پر تب و تاب نکرده ام
چه چیزهایی که هنوز نچشیده ام
نشنیده ام
نبوییده ام...
حیف وقت.

Life definitely has the more and more beautiful things toward us
۲ ۱

حرف۲۱۹

چن روزیه تعطیلات تموم شده و من به روی خودم هم نمیارم و سعی میکنم تابستونو با هر زحمتی ادامه بدم.. تابستونی که همش به خونه و خونه گذشت.. بهترین اتفاقش به دنیا اومدن ح و به طور شخصی تر به انجام رساندن چندین کار به طور همزمان و روزانه بود تا اینکه هم شان تکرار و عادت شوند.
روزهایش تبدیل به یکی از دوران های خوب زندگیم شد.
عمیقا خداروشکر


حالا دیگر باید دستانم را دراز کنم  به سوی پاییز،  به سوی یک فصل دیگر و به سوی اتفاقات خوب تر.
خدایا به امید تو

May the next few months of your life be a period of magnificent
.Transformations
۰ ۰
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان