جمعه ۱۳ فروردين ۹۵
ترجمه کردن هم مثل خیلی کارهای مهم دیگه ، در ابتدا مثل جون دادنه. باید طاقت بیارم باید ادامه بدم
تا برسم به جای خوبش
جایی که مثل آب روان میشه همه چی
اونجا عروسی منه
ترجمه کردن هم مثل خیلی کارهای مهم دیگه ، در ابتدا مثل جون دادنه. باید طاقت بیارم باید ادامه بدم
تا برسم به جای خوبش
جایی که مثل آب روان میشه همه چی
اونجا عروسی منه
روز طبیعته و من تو خونهم برگهارو میبینم و تازگیشونو
و انرژی خوبشونو
بارون میاد و من در بند اعتقادات خونواده مبنی بر #اگر بری بیرون سرما میخوری
#کی میره بیرون
رفتیم مسافرت و من چندتا چیز یادم مونده و یادم میاد هی
هلیا که پذیرایی میکرد،
قرآن بزرگی که مامان گذاشته بود شیشه عقب ماشین،
مردی که سوار قایقش شدیم.
خیلی باحاله چند ساعته اون مدلی فکر میکنم که واسم درسته فقط نمیدونم این تا کی دووم میاره!:-D