آدم اولش که میخواد ظرف بشوره میتونه انتخاب کنه باهاش فکرای خوب بکنه یا فکرای بد..هر کدوم از فکرها وقتی انتخاب بشن تا ته تهش میرن. مخصوصا اونا که خوب نیستن
آدم بعد ظرف شستن میتونه سبک تر باشه یا سنگین تر. میتونه بعدش یه لیوان آب بخوره و مسواک بزنه رو تخت دراز بکشه تلویزیونن تماشا کنه یا بدو بدو یه جایی پیدا کنه گریه کنه که فقط گریه کنه.
آدم وقتی ظرف میشوره همون اول باید تصمیمشو بگیره.
یه شب آرام و بوی شامپوی جدید و خیال راحت از بابت فردا هشت صبح کلاس نداشتن و همینطور هیجان تماشای یه ویدئوی هرگز ندیده
میدونید٬ به دلم افتاده بود امروز استاد ازم درس میپرسه. یه جور حس قوی! اونقد قوی که دوست داشتم بپرسه و بلد نباشم تا این که به نتیجه برسم این حس های قوی هم درست از کار در نمی آیند!
کاش یه روز یه نفر پیدا شه منو کاملا درک کنه و فکرش به من نزدیک باشه..
کاش دیگه آخر حرفها انقدر خودمو دعوا نکنم انقد به خودم گیر ندم که چرا تو اصن حرف میزنی! چرا حرف میزنی که درکت نکنند
نشه که تو این دنیا از اینم ساکتتر شم:« امین.