فراموشی کیمیاست؟

خب.. چند وقت پیش یه مقاله نوشته بود استفاده همزمان از چند دستگاه الکترونیکی موجب تضعیف حافظه میشه. مثلا همزمان با این که با کامپیوتر کار تحقیقی میکنید با گوشی پای اینستاگرام هم باشید. کارهایی که من زیاد میکنم و احساس میکنم خبر مقاله حقیقت داشته است!

خلاصه با این که میگویند فراموشی کیمیاست و چه خوب که آدم فراموش کند ولی فکر نمیکنم فراموش کردن مسائل روزمره و قول هایی که به دیگران داده ایم و چیزهایی که برامون مهم هست چیز جالبی باشد.

 

۰ ۲

رشد - درد - روان - روانشناس - اشتباهات

یک وقت هایی آدم با مشکلات روحی مواجه میشه.

دلتنگی، افسردگی، اضطراب، وسواس، خشم، توهم، تنهایی، نفرت و...

اگر این دوره ها طولانی و ازاردهنده باشه خیلی درد میکشه اما در نهایت ممکنه فکر کنه با این که بد بود اما او را قوی تر کرد.

در نهایت ممکنه نجات پیدا کنه و اروم بگیره

مشکلات حل بشه یا فکر کنه مشکلات را زیادی بزرگ کرده یا حتی مشکلات بزرگ دیگر تحریکش نکند.

بعد از مدتی هم شاید موضوعی دوباره پیش بیاد.

آیا واقعا این بار توانایی اش قوی تر از بار پیش هست؟

ایا درد هم به اندازه ما رشد میکند؟

یا چون آدم صرفا درد کشیده و رشد نکرده در چرخه ناجوری گیر افتاده و هر بار به همان کیفیت اذیت می شود؟

میدانم که بدجوری گیر افتاده ام و نیاز به کمک دارم.

یادم باشد این روزها بابت خیلی چیزها میشه شکر کرد اما یه چیزایی هم بدجوری پیچ خورده. و یادم باشد بالا و پایین داره و باید تو پایینها هم آدم باحالی بود و هی باتری خالی نکرد. دوباره شارژ میشیم دوباره رو میایم. سعی کنیم این رو اومدن با رشد کردن همراه باشه. تا پایین بعدی. 

۰ ۰

برگ درخت مو

شما بعد از چند سال زنگ میزنید به همکار نه چندان نزدیک بازنشسته تون بپرسید درخت انگور دارند برای برگ دلمه یا خیارشور؟

همکارای مامانم زنگ میزنند.

من باز هم فکر کردم یکی بعد این همه وقت لابد برای امر خیر زنگ زده.

این درخت انگور توی حیاط ما در طول این سالها از من بیشتر خواهان داشته حقیقتا.

۰ ۲

واریانس و بولدوزر

استاد کلاس آمار در جلسه اول بعد عید گفت عید چه زود گذشت. علت این که معمولا زود میگذره کم بودن واریانس روزهاش هست. یعنی همه ی روزها شبیه هم است.

خب برای من از موقع کرونا تا الان همه چیز واریانسش پایین اومده. کمتر اتفاقی مثل کرونا میتونست فعالتیهای منو به صفر برسونه و مثل یه بولدوزر زمین ِروزهارو صاف کنه.

بیشتر از یک ساله اتوبوس سوار نشدم و همین بقیه چیزهارو روشن میکنه.

۱ ۴

جزیره سرگردانی

سلام

انگار که در یک گردش یک ساله سرگردان بودم و حالا برگشتم درست روی نقطه اول اما حالم حال گذشته نیست. چیز دیگه ای هم که بشه گفت نیست. چند تا کار دارم که حالا اخر سال قسمت اعظمش میخوام جا بمونه توی 99. یکی مقاله ای که باید مینوشتم و دیگری اتاقی که بهتره مرتب بشه و سومی خودم. خودم با همه ی دغدغه ها، نگرانی ها، وسواس ها، امیدها، ترس ها و دایره امنی که تا 25 سالگی کافیه.

 

+ عنوان لابد از سیمین دانشور توی ذهنم آمده.

۰ ۲

روز ۲۲م قرنطینه

صبح هوا خوب و بهاری و خنک و َشبیه اسفند بود.

شب به یاد عمه هاجر، فکر کردن به جزییات او. شال بزرگ ترکمن، النگوهای پهن طلایی کمرنگ، نحوه‌ی بغل گرفتنش موقع روبوسی، یک ماه زندگی با او در خانه‌مان، صدایش، ترکی صحبت کردنش، پاکتهای سیگارش، خانه اش، شماره‌ی تلفنش، درد‌هایی که کمتر کسی می‌فهمید.

۵ ۴

روز ۲۱م قرنطینه

صبح یه خانم روی پشت‌بوم ساختمان روبه رویی با گرم‌کن فسفری نرمش می‌کرد. بین نماز ظهر و عصر یک دفعه صدای دهل از تو کوچه اومد. برای دقایق کوتاهی همه از پنجره‌ها تماشا میکردن. احساس می‌کردم اون دو نفر با دهل و سورنا؟ اون پایین آدم‌های بزرگی بودن. یک سری شیرینی محلی سرخ‌شده هم درست کردیم. این شعر رو دیدم؛

دوزخ شَرَری ز رنج بیهوده‌ی ماست

فردوس دمی ز وقت آسوده‌ی ماست

خدایا ممنونم که حواست به من هست. کنار تو آرامم. بهت نیاز دارم.

۰ ۰

روز ۲۰ام قرنطینه

زیاد خوابیدم. تلگرام و اینستاگرام را قطع کردم. با مهمان کوچولو بازی های خسته کردیم که راضی بودم. ورزش کردم حس کردم ورزشم نسبت به تمرین‌های تلویزیون در حد گرم کردن هست ولی بازم شاید موثر. یاد این افتادم که میتونیم بریم پشت‌بوم و هوا بخوریم.

خدایا مرسی بابت کمک‌هات و به امید تو.

۱ ۲

روز ۱۹هم قرنطینه

جدی‌تر شدن موقعیت خطر.

۱ ۰

روز ۱۸هم قرنطینه

غیر وقت گذرانی با مهمون کوچولومون، یعنی بچه خواهرم که مامان باباش سر کار بودند، سعی کردم از اپلیکیشن‌های کتاب‌خوانی کتاب مجانی گیر بیاورم. صدایم کمی رنگ گذشته را گرفت و بعد مدت‌ها حمام رفتم اخر شب که اگر ماسک ماست و روغن زیتون نزده بودم باز هم نمی‌رفتم. رفتم و آن داخل و در میان کاسه های آب جوشی که روونه خودم میکردم جسمم التیام می‌یافت

۰ ۰
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان