یه شغل زیبا پیدا کردم

این که بچه ها امروز امتحان داشتن و من نداشتم حس خوبی بود. حس خوب معلمی! :)

نکته دیگه این که فکر کنم خیلی از معلم های خوش ذوق که کلی برنامه واسه کار دارن یه چیزی مشابه این تو ذهنشون زمزمه میشه:

"مگه چه قد به من میدن که این همه کار براشون بکنم!"

نظر شما در مورد شغل معملی چیه؟

چیزای جدید بگین ذهن منم باز بشه.

۰ ۰

The Subtle Art of Not Giving a F*ck

در مورد بسیاری از اتفاقات ما مقصر اصلی نیستیم اما مسئول شماره یک هستیم. مقصر بودن در مورد گذشته است اما مسئول بودن در مورد حاله!

بهتره مقصر بودن خودمون یا بقیه رو در امور کش ندیم و ازش معیار درست نکنیم.

 

دارم کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها رو میخونم. اوایل کمی شک داشتم که واقعا کمک کننده باشه و میترسیدم تحت تاثیر تبلیغات باشم. الان که اواسطش هستم حس میکنم چیزهای جدیدی ازش یاد میگیریم. چون یادداشت نمیکنم زیاد تو ذهنم نمونده اما فکرکنم خوندنش نظام فکری رو ناخودآگاه سامون میده و این چیزیه که باعث میشه به شما هم پیشنهاد کنم.

جدیدا تمایلی به خرید هر کتاب رمانی ندارم و دلم میخواد کتابخونه سبکی با زمینه روانشناسی داشته باشم. هر چی میگیرم (البته زیاد نیست) به این فکر میکنم که در آینده به درد یه نفر که سراغش میاد بخوره.

پ.ن. اسم انگلیسی این کتاب هم مورد توجه است که در ترجمه فارسی رعایت شئونات شده است.

۰ ۱

این قسمت: بالاخره مشاوره!

رفتم مشاوره. درست وقتی جلوی منشی واستاده بودم یه لحظه صدای گوشیش بلند شد و یه جمله +18 شنیدم. فوری قطع کرد.

به روی خودم نیاوردم. رفتم سرویس بهداشتی و کفشهامو که بعد تمرین تنیس حسابی خاکی شده بود تمیز کردم. تمیز نشد اما بهتر شد.

رفتم آن طرف سالن و زنگ زدم خونه که دیرتر میام. گوشی که قطع شد مشاور و مراجع قبلی آمدن دم در! سلام کردم. مردی نسبتا جوان با شلوار جین بگ و پولیور دم در بود. ازش پرسیدم تا مطمئن شوم آقای پور است.

جلسه دلپذیری بود. آقای پور اولش گفت کمی صحبت کنم. یه مقدار سخت بود که خودم شروع کنم بهتر بگم مورد انتظارم نبود مشاور از من کم حرف تر باشه. هر چی بود که نه اما مقداری از چیزهایی که میخواستم را گفتم. گفت در هر صورت پشیمانی و حسرت همراه ماست اما اگه طبق ارزش هایمان تصمیم بگیریم کمتر پشیمان خواهیم شد. کلمه کمتر در مقابل هیچ دلپذیر است و روانم آن را بهتر میپذیرد. بعد ازم خواست 80 سالگی خودم را تصور کنم. که بیشترین چیزیست که از آن جلسه یادم مانده.

80 سالگی شما چه شکلی است؟

 

آخرش جلسه رو جوری تنظیم و خداحافظی کرد که راس ساعت 5 تمام شد. بعد خداحافظی ماشینش را گاز داد و رفت. (در این زمینه حرفه ای بود.)

تمام راه را پیاده آمدم و با خودم حرف زدم و هیجان داشتم.

 

۱ ۳

917فا

پیرو پست قبلی که نوشتم روز بعد یه اتفاقی افتاد که لازم میدونم بنویسم به غیر از این که روند بهبود خطی نیست، موضوعات مشکل آفرین هم کوچیک و بزرگ هستن و غیرخطی اتفاق میافتند و همین خودش حال ما رو تحت تاثیر قرار میده و باعث میشه گاهی روند بهبود ما زیر سوال بره. در حالیکه شاید واقعا مجموعا بهتر از گذشته عمل میکنیم. خواستم بگم.

۰ ۳

915فا

مسیر بهبود روحی و روانی خطی نیست. میره و میاد و مهم اینه که در کل صعودی باشه.

۱ ۳

914th

یه دفترچه کوچک داشتم که هر چی تو ذهنم مدام تکرار میشد اونجا مینوشتم. الان خیلی وقته نمینویسم اما اگه دفترچه دم دستم بیاد مینویسم:

.This is temporary

۰ ۲

913فا

توی آزمایشگاه یک سری وظایف نظافتی به دانشجوها سپرده میشه و تو واتساپ براش گروه داریم که هر کسی هر دوره مسئول کدوم کار هست. 

مسئول آزمایشگاه اگه جایی کثیف باشه عکس میگیره و اسمت رو مینویسه و جلو همه مورد خطاب قرار میده که فلانی اونجا خوب تمیز نشده یا در صورت تکرار از آزمایشگاه تعلیق میشید...

نمیدونم همه جای دنیا برنامه همینه یا خیر. شایدم هست.

 

۱ ۳

912فا

کارهام خیلی فشرده و بدوبدویی شده. تنها امیدم اینه که تحت فشار بیشتر، بیشتر کار کنم. نگرانیم هم اینه که یهو تسمه تایم پاره کنم. به همین جهت با خودم مهربونم. یه جایی پیدا کردم هرروز میرم ساندویچ با کیفیت ارزون میخورم ولی هی دلم میخواد خوشتیپ هم باشم و عذاب وجدان نگیرم تازه هر چی میخورم از حساب بانکم کم میشه که یه کم تو ذوق میزنه. اگه چیزی نخورم احساس قهرمان بودن و نابرده رنج گنج میسر نمیشود میکنم که احساس خوبیه. این روزها که هوا سرده کلاس ورزشمم کنسل میشه که زیاد بهش نیاز دارم. خیلی چیزا میخوام که میدونم باید صبر کنم و موقتا دورشو خط بکشم.

۰ ۳

خاطرات سر کار!

جمعه 17 دی ماه در یه دورهمی عصرونه برای اولین بار از عبارت "سر کار" استفاده کردم.

 

هیچ وقت فکر نمی کردم یه جا معلم پسرهای دبیرستانی بشم و  تو اولین تجربه تدریسم کلاس مختلط داشته باشم.

 

شنبه عصر به یک نفر گفتم خوشحالم همکارش شدم!

 

این که دانش آموزا با اسم کوچیک تو تلگرام صدام میکنند و یا میگن "سلام عزیزم" طبیعیه؟ فکر کنم اصلا طبیعی نیست!

 

حقوق عزیزم امیدوارم حداقل کمتر از تصورم نباشی. اما خارج از مقدارت برام مهم و عزیزی.

 

سر کلاس دو باره راس ساعت 8 چشمم میخوره به ساعت. سلام میکنم بهت.

 

 

۳ ۴

910فا

هیچ زمانی به اندازه الان چند بعدی نبودم. باید بگم سخته و نیاز به تمرکزی داره که مدل جدیدیه. احساس میکنم آیا ابعادی که انتخاب کردم به درد بخورن؟ کدوما زیادی هستن؟

به نصیحت آدمی که 10 سال دیگه میشم نیاز دارم.

۲ ۴
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان