بهتر بودن

هیچ چیز بهتر از این نیست شاگردهای قبلیت بهت پیام بدن و بگن شما از استاد الانمون خیلی بهتر بودید.

۳ ۱

کادو گرفتم

دیشب اولین کادوی روز معلم عمرم رو گرفتم. یه تاپ مشکی با عکس جغد. یه عمر من روزهای معلم منتظر کادوهای بامزه و کوچیک و بزرگ دانش‌اموزای مامانم بودم. حالا جامون عوض شده. وقتی از در اومدم تو میپرسید اون چیه دستت:)

معلمی شغل خوبیه. ساعت کار کم، رئیس خودت و بقیه بودن و کادو گرفتن. عیب‌هایی هم داره مثلا همیشه متواضع و ساده بودن باحوصله و صبور بودن و همیشه نیاز به خوب بودن حتی وقتی از درون داغونی. فعلا که هستیم.

 

پ.ن. یک خبر عجیب برای خودم و خوانندگان قدیمی: سر کلاس نوجوانان با ریتم شعر خوندیم و بچه‌ها خوششون اومد. صدام چند لحظه واقعا قشنگ شد. البته بعد مثل ستاره ای تو آسمون تاریک خاموش شد و دیگه نخوندم.

۲ ۲

خانم معلم بی ادب!

در حال حاضر یکی از چالش های تدریس آنلاین برای من اینه که در حالیکه تو فضای امن اتاقم نشستم حواسم باشه جلوی میکروفون روشن فحش ندم! به بچه ها:) و حتی حساس تر به کسی که اومده کارم رو ببینه! :))

۲ ۳

این قسمت: بالاخره مشاوره!

رفتم مشاوره. درست وقتی جلوی منشی واستاده بودم یه لحظه صدای گوشیش بلند شد و یه جمله +18 شنیدم. فوری قطع کرد.

به روی خودم نیاوردم. رفتم سرویس بهداشتی و کفشهامو که بعد تمرین تنیس حسابی خاکی شده بود تمیز کردم. تمیز نشد اما بهتر شد.

رفتم آن طرف سالن و زنگ زدم خونه که دیرتر میام. گوشی که قطع شد مشاور و مراجع قبلی آمدن دم در! سلام کردم. مردی نسبتا جوان با شلوار جین بگ و پولیور دم در بود. ازش پرسیدم تا مطمئن شوم آقای پور است.

جلسه دلپذیری بود. آقای پور اولش گفت کمی صحبت کنم. یه مقدار سخت بود که خودم شروع کنم بهتر بگم مورد انتظارم نبود مشاور از من کم حرف تر باشه. هر چی بود که نه اما مقداری از چیزهایی که میخواستم را گفتم. گفت در هر صورت پشیمانی و حسرت همراه ماست اما اگه طبق ارزش هایمان تصمیم بگیریم کمتر پشیمان خواهیم شد. کلمه کمتر در مقابل هیچ دلپذیر است و روانم آن را بهتر میپذیرد. بعد ازم خواست 80 سالگی خودم را تصور کنم. که بیشترین چیزیست که از آن جلسه یادم مانده.

80 سالگی شما چه شکلی است؟

 

آخرش جلسه رو جوری تنظیم و خداحافظی کرد که راس ساعت 5 تمام شد. بعد خداحافظی ماشینش را گاز داد و رفت. (در این زمینه حرفه ای بود.)

تمام راه را پیاده آمدم و با خودم حرف زدم و هیجان داشتم.

 

۱ ۳

خاطرات سر کار!

جمعه 17 دی ماه در یه دورهمی عصرونه برای اولین بار از عبارت "سر کار" استفاده کردم.

 

هیچ وقت فکر نمی کردم یه جا معلم پسرهای دبیرستانی بشم و  تو اولین تجربه تدریسم کلاس مختلط داشته باشم.

 

شنبه عصر به یک نفر گفتم خوشحالم همکارش شدم!

 

این که دانش آموزا با اسم کوچیک تو تلگرام صدام میکنند و یا میگن "سلام عزیزم" طبیعیه؟ فکر کنم اصلا طبیعی نیست!

 

حقوق عزیزم امیدوارم حداقل کمتر از تصورم نباشی. اما خارج از مقدارت برام مهم و عزیزی.

 

سر کلاس دو باره راس ساعت 8 چشمم میخوره به ساعت. سلام میکنم بهت.

 

 

۳ ۴

910فا

هیچ زمانی به اندازه الان چند بعدی نبودم. باید بگم سخته و نیاز به تمرکزی داره که مدل جدیدیه. احساس میکنم آیا ابعادی که انتخاب کردم به درد بخورن؟ کدوما زیادی هستن؟

به نصیحت آدمی که 10 سال دیگه میشم نیاز دارم.

۲ ۴

909فا

در زمینه پیدا کردن شغل گم شدم. سالهاست. میخوام به خودم اعتماد کنم اما با این ساز و کار آشنا نیستم و فرقش رو با حماقت و اشتباه نمیشناسم

۲ ۳

907فا

زیاد مطمین نیستم ولی شاید برای هر شغلی نیاز باشه یه مقدار خودمون رو تغییر بدیم.

۱ ۲

ح ی ا

کلمه shame در انگلیسی به دو معنا کاربرد دارد: یک معنای toxic یا سمی و دیگری معنای healthy یا سالم.

toxic shame همان خجالت خودمان است

و 

healthy shame معنای حیا میدهد.

مثل پوست که از بدن و جسم ما محافظت میکنه و مرز بین داخل و خارج جسم هست، حیا هم از مرزهای سلامت روان ما نگه داری میکنه. یعنی هم باعث میشه آسیب نزنیم و هم آسیب نبینیم.

حیا جزو ضفات پسندیده هست. حتی خدا هم حیا داره:

یا ملائکتی قَد استَحْیَیتُ مِن عبدی و لَیس لَهُ غیری فَقد غَفَرت لَهُ...

 

کرم بین و لطف خداوندگار  /  گنه بنده کرده‌ست و او شرمسار (سعدی)

 

پ.ن. احساس میکنم شبیه اخوندا حرف زدم. ولی چه کنیم شما پیام حرفهارو بردارین. منم دارم ویس هولاکویی گوش میدم که ازش کمک بگیرم.

۱ ۴
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان