270 شکلات در من

شکلات تو کیفم باش
وقتی یهو یادش میفتم

#دلگرم

◀از جمله پستهای عاشقانه ی یک عدد همیشه گرسنه✋

۲

از چه xx*

من اول فکر بودم بعد دست و پا درآوردم

شما چی بودید؟ 

۰ ۱

268th

از محبوب ترین های این روزا در اتاق لباس بزرگ درونم ..
#مالکیت معنوی
۳

این خود نیز خیلیه:))

باید که رنج ها را قدری بیشتر تاب تحمل داشت

تنها قدری!

۳

The real Fe

یه جایی هم تو کتگوری های گوشی موبایلم هست به نام real me
آنجا کارهایی را که لازمست انجام بدهم یا ندهم تا به خودم نزدیک تر بشوم مینویسم
مثلا پند ندهم
راضی باشم
بافت های زیبا بپوشم
مکان های یواشکی داشته باشم
کمتر آنلاین بشوم
لاغر تر شوم
قاب گوشی بخرم 
...
۱

وقتی ظرف میشوریم

آدم اولش که میخواد ظرف بشوره میتونه انتخاب کنه باهاش فکرای خوب بکنه یا فکرای بد..هر کدوم از فکرها وقتی انتخاب بشن تا ته تهش میرن. مخصوصا اونا که خوب نیستن

آدم بعد ظرف شستن میتونه سبک تر باشه یا سنگین تر. میتونه بعدش یه لیوان آب بخوره و مسواک بزنه رو تخت دراز بکشه تلویزیونن تماشا کنه یا بدو بدو یه جایی پیدا کنه گریه کنه که فقط گریه کنه.

آدم وقتی ظرف میشوره همون اول باید تصمیمشو بگیره.


۱

Blessings:)*

یه شب آرام و بوی شامپوی جدید و خیال راحت از بابت فردا هشت صبح کلاس نداشتن و همینطور هیجان تماشای یه ویدئوی هرگز ندیده

۳

احتمالا اینو میفهمید

میدونید٬ به دلم افتاده بود امروز استاد ازم درس میپرسه. یه جور حس قوی! اونقد قوی که دوست داشتم بپرسه و بلد نباشم تا این که به نتیجه برسم این حس های قوی هم درست از کار در نمی آیند!

۱

Time to find out me

کاش یه روز یه نفر پیدا شه منو کاملا درک کنه و فکرش به من نزدیک باشه..

کاش دیگه آخر حرفها انقدر خودمو دعوا نکنم انقد به خودم گیر ندم که چرا تو اصن حرف میزنی! چرا حرف میزنی که درکت نکنند


نشه که تو این دنیا از اینم ساکتتر شم:« امین.

۲

خوبان شلوار خوب میفروشند.

رفتم شلوار نویی رو که همین ابتدا کار تکه تکه شده بود پس دادم.. در این چند روز مدام به خانم جوان محجبه و پسر نوجوانش فکر میکردم که فروشندگان آن بودند.. که بسیار مهربان بودند.. که موقع پرداخت مبلغ گفته بودند دعا کنید راه مکه باز شود.. که خانمه گفت پسرم براشون تخفیف بده... به این فکر میکردم که آرام باشم.. به این که نگویم محصول بی کیفیت میدهند دست ایرانی که بروند مکه.. به این که نگویم خوش خلقی ظاهریشان یه شلوار پوسیده تو پاچم کرد!
رفتیم تا برای دل خودمان آنجا توضیح بدهیم رفتیم که شلوار را بگذاریم رو پیشخوان و برگردیم. رسیدیم و وارد مغازه شدیم. تنها خانم محجبه بود و دو خانم مشتری... تا فهمید برای چه آمدیم سر تکان داد و گفت درسته تقصیر شما نیست.. همه ی شلوارهای دو مارک مان را مرجوعی داده ایم.. لطفا باشید یه شلوار دیگر برایتان آماده میکنیم.. بعد با یه شلوار خیلی بهتر آمد و موقع دادن رسید دوباره عذرخواهی کرد و دودستی آنها را داد.

خوشحال شدم و داشتم فکر میکردم اگر هیچ چیز نمیگفتم و هیچ وقت نمیرفتیم..
۱ ۰
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان