از رنج های بی‌خودی که..

خیلی وقت‌ها آدم به جای حل کردن یه مسئله غصه خوردن برای آن مسئله را انتخاب میکند. مثل ف که دو ماه تابستان عذاب کشید و بالاخره چند شب پیش  حرفش را زد! درست است که وقتی حرف میزد به صفحه تلویزیون نگاه میکرد نه به صورت فرد مقابل اما حرفش را گفت و ناگهان دید اشتباه میکرده و نه از مخالفت خبری است و نه از صدای بلند و نه از هیچی جز موافقت و ملاطفت. ف خوشحال شد و تصمیم گرفت مسئولیت خواسته‌هایش را قبول کند دنبال آنها برود و از این به بعد تن به هیچ رنج الکی‌ای ندهد.

۰ ۰

حرف ۱۶۶

شب شد و من جعبه‌ای که رو سوسک دیشب گذاشتمو هنوز برنداشتم

۱ ۰
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان