اون نفس چاق کنیم که لاغر شده

ینی کارها برای انجام دادن بیشتراز حرفها برای نوشتن هست. برای من این نسبت برقرارست همیشه. برای شما هم. برای نویسنده ها هم. برای آنهایی که دست کم هفتاد هشتاد اختراع دارند هم. کارها به اندازه ی روزهای تعطیلند و من بالاخره روزهای تعطیلی را به چنگ خواهم آورد که در آنها به صلاح و چاره نفس چاق کنم و استراحت کنم و کارهایی بکنم که مردم در روزهای تعطیل میکنند. قصد کنم هیچ کاری نکنم. هیچ کار نکنم. هیچ کار نکردن درست مثل حالا.

۵ ۴

جزئیات امروز صبح

صبح نیم ساعت دیر رسیدم سر کلاس.. خواب موندم؟ نه. تازه موقع برگشتن از مسیر فهمیدم چقد پیاده راه رفتم. اونم تو سرماه. همه جا بسته بود و من از بدبیاریم کلی تعجب کرده بودم و لج کرده بودم و هی میرفتم به جای بعدی که سراغ داشتم. یک جا که همیشه داشتن، نداشتن و مرد حاضر بود قسم بخوره هیچوقت نداشته  یک جا رو پیدا نکردم یک جارو از دوور نگاه کردم و زورم اومد چهار قدم بیشتر برم و یک جا بسته بود و یک جا گفتن هشتو نیم میاد... بالاخره رسیدم دانشگاه. با سر وضع خسته و شل و ول اصن دوست نداشتم وسط کلاس برم تو. این ویژگی منه. تو راه کلی با خودم حرفهای عصبی_فیلسوفی_طنزی زدم. تو سالن از پنجره کوچیک در هیچی دیده نمیشد رفتم تو و دیدم کلاس تاریکه و یکی داره کنفرانس میده. تا نشستم همه تشویقش کردن و چراغها روشن شد و استاد از یه صندلی نزدیکای من بلند شد و کلاس درسو رسما شروع کرد. کنار دستیم با خنده گفت چه دیر! یا همچین چیزی.. با خوشحالی نگاه کردم و خندیدم و تو دلم تعجب کردم.

۶ ۵

وضعیت حال حاضر .-.

۵

یکی نمیشم

شماره ی یک

دیگه واقعا خسته شدم. چرا من نمی تونم پیدا کنم برا چی خوبم.

شماره دو

از دست شما! چطور میدونید راه چیو بگیرید و هی میرید جلو و پیشرفت و لذت از کاری که میکنید و چهار سال بعد حرفه ای میشوید

شماره سه

زمان جدی جدی تموم شد ولی هیچی به هیچی.

۳ ۱

اسم میبرم:::

نشستم یه جا و هیچ کارم را نمیکنم. از کوچکترین کارها تا بزرگترین ها. هی اینجا مینویسم و هی پاک میکنم. ذهنم یه چیزیو از من پنهان میکنه و من باید یکی یکی اسم اشخاص و چیزها و آرزوها را بیاورم تا بفهمم همه چیز به کجا برمیگردد.

۱

با اعتماد به نفس گوش میدم :))

منم و کلی ویس که از سر کلاس ضبط کردم و خودم توشون دست به سینه و ساکت نشستم و کلی جزوه که  دارم شب امتحان کامل میکنم. در حال بی تفاوت بودن به صدای استاد که میگه اسامی زیاده نزارید برای شب امتحان.. کم کم یاد بگیریدشون.

۶ ۵

حرف های کوچک

تو زندگی اون آدمی نباشید که میچسبه به بخاری بعد شعلشو کم میکنه:\

۸

چهارم آذر. یه چیزی بگم.

 #چهارم_آذر

خشونت_علیه_زنان

اولین؛

نمیدونم چه جوری مطلبو از تو ذهنم و از لابه لای ابرها و غبارها به درستی روی کاغذ بنشونم و حقشو برای خودم ادا کنم. آرام و واضح میخوام بگم وقتی از پایمال شدن حق و حقوق زنی حرف میزنیم و از ظلمهایی که بر اونها میشه میگیم لزوما نمیخوایم "ظالم" رو محاکمه کنیم. لزوما نمیخوایم ظالم رو تحقیر کنیم. لزوما نمیخوایم براش متاسف باشیم. بلکه لزوما میخواهیم همه را آگاه کنیم. هر کسی میتواند ظلم کند و ناحقی به وجود بیاورد. دوست، پدر مادر یا معشوقه یک زن. کسانی که در عین علاقه واقعی، ناغافل ضربه ها را وارد قلب  او میکنند.


دومین؛

وقتی یک زن/مرد علیه انسانیت یک زن دیگر بلند میشود لزوما به معنی از هستی ساقط کردن او نیست. گاهی مرد به بهانه غیرت، زن را ماه ها در خانه زندانی میکند. گاهی مادری به مسئولیت تربیت دختر به اصطلاح نجیب و پاکش، لذت خندیدن با صدای بلند و تاب سواری در پارک را از او میگیرد. حتی اگر دوازده ساله باشد. گاهی آشنا و فامیل رو به مادر و پدر نورسیده میگوید حالا ببینید بچتون با اینکه دختر شد انقد برایتان بخندد و شیرین باشد که شما نگهش دارید و جهیزیه اش را هم بدهید. گاهی اعضای خانواده میخواهند زودتر سفره جمع شود و ظرف ها شسته شوند در حالی که برادر نشسته، مردان همه نشسته اند. باید زودتر همه ی کارها انجام شود. بدون هیچ نوع راه حل دیگه ای. حتی اگر دختر پریود باشد. حتی اگر همه ی انسان ها با این مکانیسم های طبیعی و علمی به دنیا آمده باشند. گاهی دختر ها  در جمع خودشان از دماغ بزرگ فلانی حرف میزنند که چه کسی میگیردش یا از دماغ کوچک فلانی که چه موقع عمل کرد یا از مانتویی شدن دختر چادری که چه دلیلی داشته.. گاهی جامعه دختر با کتانی زرد را نمی پذیرد، دوچرخه سوار را نمیپذیرد ساز به دوش را نمیپذیرد. مسافرت مجردی برو را نمی پذیرد. جواب سلام بده هم کلاسی مذکر را نمیپذیرد....و.



۱ ۳

و الا من اونجور آدم نیستم گوشامو بگیرم

احتمالا داشت تو کوچه ما، طولانی ترین بوق دنیارو تو گینس ثبت میکرد

۳

امید من به ترم اولی هاست؟ اوه..

بعد من فکر میکنم این ترم اولیا که همه مسخرشون میکنن با این هوا دید کج و کله و غیرواقعی و بسته شون، چقد رو جو علمی کشور حساب میکنن و چقد حیفن که فقط عده ی کمیشون برعکس تمام مشکلات و محدودیتها ادامه میدن و بقیه..

بقیه میشن اون جهان سومی که براشون پیچوندن کلاس و مسخره کردن استاد و خوابیدن سر کلاس میشه افتخار!

۴
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان