همیشه دیر

همه صندلی ها پر بود. فقط گل سالن و در معرض ترین جا نسبت به مراقبان! خالی بود. مثل اینکه یه تکه از سالن کچلی گرفته باشد. همانجا نشستم.

۲

دو سر باخت‌ها

وقتی باهاش هم‌صحبت میشم میبینم چه حرفهایی که برای زدن ندارم! منظورم هر آدمیه که سر راهم قرار می گیره! تو ماشین تو اتوبوس توی خیابون توی کلاس همه جا.  از یه سر آدم از سکوتی که درست میکنه حس خوبی نداره چون لابد طرف مقابل حوصله‌ش سر میره. از یه سر  دیگه خدا نکنه دهن باز کنی تابه خودت و طرفت حس خوب حرف برای گفتن داشتن بدی! پشیمونی پشیمونی پشیمونی... البته این وضع حالا بهتر شده. حالا  قبل هر چیزی فورا به ذهنم میرسه که فلانی آدم فهمیدن این حرف نیست. یا این حرف حرف گفتن نیست..
۲ ۳

شک دروغیه که ما به وجود آوردیم

تصمیم گرفتم یکی از مهم ترین قسمتهای زندگیمو قرعه کشی کنم و براساس اون برم جلو. این چیزیه که بعد سه ماه بهش رسیدم. هیچ فرقی نمیکنه که چی، فقط مهمه که قبول داشته باشی. اما درست در لحظات انتهایی برداشتن قرعه خیلی چیزها معلوم شد. این که من تمام این مدت انگار میدونستم چی میخوام.


۶ ۵

دلبند های صورتی

تازه میشود فهمید رنگ و روی یک خانه با یک نورسیده چه قدر لایت تر گرم تر و دوست داشتنی تر میشود. وقتی میگذارندش خانه ی ما انگار که میزو صندلی و پرده و فرش و حتی هوا و صدا و نور خانه هم صورتی آرام جان دار،  زرد آرام جان دار و آبی آرام جان دار میشود. آنها به جز گریه و پوشک و شیر چیزهای دیگری با خودشان میاورند. چیزهایی که درست نمیدانم اما خیلی خوب است.

۴

The 3th

درو باز کرد...
۸

ما ناراضی ها

گفت وقتی کار علمی میکنی اصلا دوستت ندارم! از بس جدی میشی. ناراحتم کرد. چون خودم هم خودمو وقتی کار علمی میکنم و جدی هستم دوست ندارم. و ناراحتتر شدم که او گفت. چون منم ازش وقتی برای کار علمی پیام میده یا سوال میکنه خوشم نمیاد. غیر از ناراحتی از طرفی خوشحال شدم که فهمیدم چه وقتی تحملم سختتره! من خیلی بیخودی جدی هستم. تو درس همه چیزو همه آدمارو پوست میکنم. و خب چرا کمی ملایم تر پوست نکنم؟؟ جز اون نمیتونست بفهمه دقیقا چی بگه بم.
۶ ۷

تاریکی

روشنی زیادم چیز جالبی نیست آدم همه چیزو میبینه و همه اونو میبینن. توی تاریکی آدم میتونه خیال کنه که چیزی، جایی، کسی منتظرشه

اما تو روشنایی اصلا خبری نیست. معلومه که خبری نیست.

شب های روشن

۸

390th

همه ی آدما یه وقتایی ساکت میشن نه این که سرشون شلوغ باشه یا حرفی نداشته باشن، یا مثلا حوصله..

فقط نمیتونن چیزی بگن یا چیزی بنویسن.یه چیز بی ربط بنویسن.. 


۳

Beautiful flower🌹

We live in a free world

I whistle down the wind

Carry on smiling

And the world will smile with you

"Life is a flower

So precious in your hand

Carry on smiling

And the world will smile with you

Life is a flower |Ace of base


* کلی درس با برفی که هنوز میاد و کتابی از سلینجر که به نظر شبیه شخصیت داستانش هستم.

** کلی فکر درباره استاد جوان تو فیلم شبهای روشن

*** کلی شجاعت به مدت بیست سی روز.

۹

چون است حال ما و این حرفا..

تو هفته ای که تموم شد برای چند نفر تمام کارهای هفته بعدمان را شمردم و از تمام نشدن شماره هایم ترسیده ، هیجان زده و کمی ناامید شدم. امروز بعد از اینکه همیشه افرادی هستند که با کنسل شدن امتحانات مخالفت میکنند، مجبور هستم درس بخوانم. یعنی اگر نخوانم معدل ترم پیش میرود رو هوا و من میمانم و معدلی که دیگر با به یاد آوردنش حالم خوب نمیشود. و خوب من در درس خواندن مگر دنبال چه چیزی جز حال خوب بوده ام؟ دنبال پول. که البته همان حال خوب است بدون بار معنوی که بار مورد علاقه من است. خب این روزها که بگذرند احتمالا من به یه تصمیم جامع خواهم رسید. پول یا علاقه یا آش در هم و برهمی از هردو.
۵ ۴
About me
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان